پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر فرهنگی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کشورهای دنیا بر دو گونه‌اند: کشورهایی که در آن‌ها ارزش کار خوب، قبل از مردن افراد مشخص می‌شود و کشورهایی که ارزش کارهای خوب بعد از مردن افراد مشخص می‌شود. دسته سومی وجود ندارد. منتها بنا بر برخی گزارش‌ها یک سری قبرستان دره‌ هستند که در آن‌ها ارزش کارهای خوب اصلا مشخص نمی‌شود. یعنی خوردن نان بیات، سوخته و برشته فرق چندانی ندارد. 

  • ۰
  • ۰

پیشانی: سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی در نشست رونمایی از سه کتاب تازه منتشرشده انتشارات نقد فرهنگ به نقل سایت فرهنگ امروز؛ بیانی از اصلیترین دشوارهای فرهنگی پیش روی جامعه ما. 

ضرورت به رسمیت شناختن «دوقطبی شدن جامعه ما»

در شرایط کنونی، و با توجه به بحران‎‌های عمیقی که جامعه ما در حال حاضر با آن روبروست، یکی از حقایقی که باید بدان توجه کرد و بسیاری آن را نادیده می‎‌گیرند، این حقیقت است که جامعه ما «جامعه‎‌ای دوقطبی» است. یکی از مهم‎‌ترین حقایقی که در شرایط کنونی باید بدان اذعان داشت این است که جامعه ما از مدت‎‌ها پیش به تدریج دوپاره شده، این دوپارگی امروز خود را به نحو شدید و کاملاً آشکاری نمایان ساخته است. انتساب این دوپارگی به توطئه بیگانگان، تأثیر عوامل خارجی یا تبلیغ رسانه‎‌های غربی، به معنای نادیده گرفتن حقیقت، پشت کردن به واقعیت و ساده و مبتذل کردن یکی از بنیادی‎‌ترین مسائل اصلی ما و انبوهی از معضلات پیرامونی آن است.

امروز جامعه ما، جامعه‎‌ای دوپاره است و این دوپارگی نه حاصل تلاش دشمنان و بیگانگان بلکه امری کاملاً طبیعی و حاصل دو گونه جهان‎‌بینی، دو نحوه هستی‎‌شناسی و دو شیوه مواجهه با جهان است: جهان سنت، باورها و شیو‌ه‌های زیست فردی ، اجتماعی و سیاسی حاصل از این باورها از یک سو و جهان مدرن، ارزش‎‌ها و باورها و شیوه زیست فردی، اجتماعی و سیاسی مبتنی بر ارزش‎‌های مدرن از سوی دیگر.

  • ۰
  • ۰
اشاره: این نوشته هفتمین گفتار از سلسله درس گفتارهای تفکر فرهنگی است که پیش از این به صورت یک کتابچه در اینجا منتشر شده است. 
مقدمه: دانستیم که دعوت به عمل دینی، دعوت به انجام عملی بر مبنای انگیزه، بینش و روش صحیح است. همچنین درباره لزوم توجه به مقوله «روش» در عمل دینی و فعالیت‌های فرهنگی سخن گفتیم و بیان داشتیم که صرف داشتن انگیزه خوب، ما را از دانستن «روش» یا «چگونگی انجام امور» بی­ نیاز نمی­ کند.

در این گفتار برآنیم تا توجه خود را درباره مقوله «روش» با داستان بت­‌شکنی ابراهیم(ع) در قرآن کریم همراه سازیم و به چگونگی عمل بت‌شکنی ابراهیم(ع) دقت کنیم. ادعا این است که کوفتن بر طبل «بت شکنی»، بدون توجه به «چگونگی انجام این عمل» مخاطرات تربیتی دارد؛ چنان که امروز نیز شاهد برخی از این مخاطرات در برخی فعالیت‌های فرهنگی‌‌ـ‌دینی جامعه هستیم. اکنون در پی تاملات پیشین درباره روش‌شناسی فعالیت­های فرهنگی و دینی، گفتار هفتم را با پرسش "ابراهیم چگونه بت می‌شکند؟" یا "روش بت­‌شکنی ابراهیمی چگونه است؟" آغاز می‌ کنیم: 

  • ۰
  • ۰

تصمیم­‌گیری حکیمانه در طراحی فرهنگی نیازمند شناخت بسنده از موضوع و مبانی عمل است. شناخت از موضوع یعنی همان کاری که پرویز پرستویی برای بازیِ نقشِ «حاج کاظم» در فیلم «آژانس شیشه‌­ای» کرد؛ کار و بارش را تعطیل کرد و -بنابر قول خودش-، چند هفته‌­ای مسافرکشی ... ؛ چراکه قرار بود در این فیلم، نقش رزمنده‌­ای را بازی کند که از جنگ برگشته، و برای کسب روزی حلال، بی­ توسل به ستاره­ های رویِ شانه و روابطِ دوستانه، فقط، یک راننده تاکسی شده است. شناخت از موضوع در کتاب­‌ها نیست؛ در گرمای میدان ونک، در چشم مسافران، در مشکلات و مقتضیات عمل است و تا «چشم» و «گوش» و «حس» نشوید نمی­‌توانید آن­ را به دست آورید. شناختِ موضوع برای یک طراح فرهنگی ـ مثلا برای طرح‌­ریزیِ یک برنامة اعتکاف ـ مستلزم پاسخ‌­دادن به چنین پرسش­‌هایی است: مخاطب من کیست؟ چه روحیاتی دارد؟ فضای فکری­‌اش؟ دغدغه­‌هایش؟ خنده­‌ها و گریه­‌هایش؟ دختر است یا پسر؟ اگر نوجوان است چندمین فرزند خانواده است؟ راهش دور است یا نزدیک؟ فقیر است یا غنی؟ بار اول است که چنین برنامه‌­ای را شرکت می­‌کند یا بار دوم؟ زمان برنامه؟ مکان برنامه؟ درجه هوا؟ ـ و حتی ـ تعداد دستشویی­‌هایی مسجد؟ و... هرچیزی که موقعیتِ موضوع را روشنی می­‌بخشد.

  • ۰
  • ۰

«چرا ما در اصفهان یک نشریه تحلیلی فرهنگی آزاد و مستقل نداریم؟ نگویید مگر «تحلیل‌گر»-ش را داریم؟ من می‌گویم: داریم؛. «کار» است که «کارگر» را می‌سازد؛ یک کار سطح بالا و ارزشمند باید باشد تا استعدادها خود را نشان بدهند و البته در دل مسیر تولید آن، تربیت شوند. تاکید می­‌کنم که منظورم از فرهنگ معنای جهانی آن است نه بومی و محدود آن. به همان معنایی که مرتضی آوینی -در نشریه سوره- بدان ­پرداخت؛ با نظرورزی درباره شعر، فلسفه، سینما، تاتر، رمان و البته «روایت فتح»، که مستند زیست-سپهر وجودمان بود.

  • ۰
  • ۰

بی­‌زبانی

یک. از اساسی­‌ترین مشکلات تفکر فرهنگی ما، محدود، محلّی و موضعی بودن است. یعنی مثلا تنها به کارِ خودمان و ­دیگر قُل­های هم‌سانمان می­خورد. منطق و زبان حاکم برآن، تنگ و کم‌­دامنه است؛ بی­‌خبر از دگرگونی­‌های زمانه‌ای و رمینه‌­ای­؛ بر ساز خود کوفتن؛ «دیگری» را ندید گرفتن؛ خود گویی و خود خندی؛ و به نام فرهنگ، بی­‌ گفت و گو، رجز خواندن است. این هم ریشه دارد در خود را «عقل کل» دانستن، دیگر اندیشه­‌ها، ریشه‌­ها، ذائقه­‌ها و سرزمین­‌ها را نشناختن و با خودشیفتگی دیگران را ارشاد فرمودن. این خودشیفتگی درمان سریع ندارد اما درمان عاجل­-ش این است که 

  • ۰
  • ۰

جوانی من در کانون فرهنگی و مسجد این محله و ان محله گذشت. درست بود یا غلط، جنس نیازها و دغدغه هایی را در من به وجود آورد که هنوز(1391-؟!) با من است. در این نوشته ها قصد داشته‌ام بخشی از این دغدغه‌ها را به صورت مسئله محور و نکته به نکته بنویسم.  این قلم زدن ها، به واقع، قدم زدن هایی پیرامون موضوع عمیق و گسترده "تفکر فرهنگی" است، که به تناسب نیازهای فعالان مراکز فرهنگی و انجمن‌های دانشجویی به رشته تحریر درآمده است. 
این نوشته‌ها ابتدا به صورت یک به یک در هفته جام اصفهان و سپس در سایت پیشانی متشر گردید(+اینجا) و اکنون به صورت یک کتابچه الکترونیک در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد. 
امیدوارم مفید واقع شود. 
دریافت متن: (+اینجا
  • ۰
  • ۰

دایره اهداف

تقریبا دو ماه از شروع مسئولیت من در جایگاه مشاور اداره طرح و برنامه سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان می­گذرد. دو ماه از تصمیم دندان‌­شکن من(!) برای قبول کار اجرایی در یک نهاد نیمچه دولتی- یا لااقل با روحیه دولتی.

از همان هفته‌های اول قصد داشتم روند مواجه‌­ام را با سازمان، فرایندها و ماجراهایش بنویسم یا لااقل یادداشت­‌های در اینباره بردارم؛ که نشد! چرا نشد؟ برای اینکه حجم داده‌­ها و محورهای هجوم آنها به مغز کوچک من زیاد بود، زیاد!. و این هم دو علت عمده داشت: اول اینکه من در روزهای اول با تمام قوا در خدمت سازمان نبودم. یعنی چند کار عقب ماندۀ روی اعصاب داشتم که ذهن مرا به شدت درگیر می­ کرد. علت دوم، چیزی بود که پیش از این برایم پیش بینی ­پذیر نبود، واقعا نبود! من در همین جا اقرار می‌­کنم که واقعا فکر نمی‌کردم در سازمان فرهنگی شهرداری اصفهان این­‌همه کار خوب و متقن شده باشد. راسیاتش قبلا فکر می­‌کردم یک سری جوانک دورهم جمع شده‌­اند و کارهای نیم-­بندی می­‌کنند اما، واقعا، لااقل در این بخشی که به من پیشنهاد فعالیت شده بود اوضاع اصلا اینطور نبود. «اداره طرح و برنامه» یک دفتر کاملا فنی و در مقایسه با دیگر بخش­ های سازمان یا احتمالا سازمان­ های دیگر، دانش-­محور بود.