«چرا ما در اصفهان یک نشریه تحلیلی فرهنگی آزاد و مستقل نداریم؟ نگویید مگر «تحلیلگر»-ش را داریم؟ من میگویم: داریم؛. «کار» است که «کارگر» را میسازد؛ یک کار سطح بالا و ارزشمند باید باشد تا استعدادها خود را نشان بدهند و البته در دل مسیر تولید آن، تربیت شوند. تاکید میکنم که منظورم از فرهنگ معنای جهانی آن است نه بومی و محدود آن. به همان معنایی که مرتضی آوینی -در نشریه سوره- بدان پرداخت؛ با نظرورزی درباره شعر، فلسفه، سینما، تاتر، رمان و البته «روایت فتح»، که مستند زیست-سپهر وجودمان بود.
بیایید کمک کنیم غوغاسالاریِ «بودجه» و «قدرت» و «رابطه»، بر خلوص و خودآیینی اهالی فرهنگ گردنفرازی نکند و زرق و برق این بازارهای شبهفرهنگی فریبمان ندهند. بیایید درباره فرهنگ، تخصصی و میناگرانه عمل کنیم؛ فرهنگ معشوق سربه نازی است که با هوسِ زقیبِ دیگر میرود(!)، و اگر رفت، با فرمان آقای مدیر بر نمیگردد. بیایید خود به فرهنگ «شبیخون» نزنیم؛ بیایید نشان دهیم فرهنگ از «فرمان»، «فهم« نمیگیرد و کلفت گوییهای سیاستزده و مدیربازیهای کودکانه مخلِّ خاطر عزیز و شریف و نازکدل و بلندمنشانۀ فرهنگ است. ما خجالت نمیبریم که در «نصف جهان»-ی که از یک تاریخ، تحویل گرفتهایم، امروز، از این جنس، دُرفشانیها و حِجلهآراییهای فرهنگی نداریم؟ ... از عشق، بویی نبردهایم و چون پیرمرد خِرفتِ رمّال، وِردِ فرهنگی میخوانیم؟ معرکه میگیریم و رَجز میخوانیم؟! .... امیدوارم ما جوانان، ناکام نمیریم و روزی خودآیینی و پاکآیینی را در قلم و آثارِ اصفهانیمان نظاره کنیم. ... .
با آرزویی برای «چراغ»، نشریه نوپای فرهنگ، که در نخستین شماره اش، بازقۀ امیدی از آن گرفتیم.
تیرماه 1394
اصفهان