در این گفتار برآنیم تا توجه خود را درباره مقوله «روش» با داستان بتشکنی ابراهیم(ع) در قرآن کریم همراه سازیم و به چگونگی عمل بتشکنی ابراهیم(ع) دقت کنیم. ادعا این است که کوفتن بر طبل «بت شکنی»، بدون توجه به «چگونگی انجام این عمل» مخاطرات تربیتی دارد؛ چنان که امروز نیز شاهد برخی از این مخاطرات در برخی فعالیتهای فرهنگیـدینی جامعه هستیم. اکنون در پی تاملات پیشین درباره روششناسی فعالیتهای فرهنگی و دینی، گفتار هفتم را با پرسش "ابراهیم چگونه بت میشکند؟" یا "روش بتشکنی ابراهیمی چگونه است؟" آغاز می کنیم:
زمینهشناسی و زمانهشناسی ابراهیم(ع)
شرک، روش زندگی و مرام استقراریافتۀ جامعۀ ابراهیم (ع) است، ایمان به خدایان دستساز بشر و دلبستگی عاطفی شدید به سنتها و رسوم اجدادی، از بارزترین مولفههای فکری جامعه ابراهیم(ع) است.
مهمترین خصلت روش ابراهیمی در چنین جامعهای، دامن زدن به منطق گفتگو، پرسشگری و پاسخ طلبی است. او در موقعیتهای گوناگون و با بهانههای متفاوت، گفتگو و تفکر درباره مسائل مهم عقیدتی و جهان بینی را به صحن علنی و عیان جامعه میکشاند و این روش را گاه در گفتگو با خویش[1] ، گاه در گفتگو با پروردگار و طلب یقین قلبی[2] ، گاه در گفتگو با نمرود[3] و گاهی در گفتگو با قوم[4]خویش دنبال میکند.
رشدیافتگی و بت شکنی ابراهیم(ع)
"و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او داناییم"(51-انبیاء)
یکی از بارزترین صحنههای نمایش رفتار و روش ابراهیم(ع) داستان بتشکنی انقلابی او در آیات 51 تا 67 سوره ی انبیاء است. نمایشی شورانگیز و حماسی از تجربۀ گفتگوی جدی و عملی ابراهیم(ع) با اندیشههای شرکآمیز قوماش.
بر اساس بیان قرآن کریم، ابراهیم(ع) در این مرحله از مسئولیت خویش دارای شخصیت رشدیافتهای است. به این معنا که آگاهی و تجارب لازم را برای مدیریت اجتماعی دعوت به توحید و دیگر ابعاد رسالت داراست[5]. بت شکنی انقلابی و براندازی همیشگی سنتهای جاهلی جاافتاده، کار انسانهای خودساخته و رشدیافته است.
روش بت شکنی ابراهیمی
استفاده از روش پرسشگری در گفتگو، بارزترین جنبه رفتاری ابراهیم(ع) در ماجرای شکستن بتها است. در واقع، عمل او- شکستن بتها و قراردادن تبر بر شانۀ بت بزرگ- اندیشه مخاطبان را با یک پرسش خطیر روبهرو میسازد. پرسشی که چون پهلوانی همآورد طلب، به میدان آمده و بر سر راه هر اندیشۀ غلط کمین کرده است. واکنش آنها در برابر این شرایط و این پرسش چالش برانگیز ابتدا سطحی است،آنگاه که میپرسند: "چه کسى با خدایان ما چنین [معاملهاى] کرده است؟، او واقعا از ستمکاران است." (59)، اما در نهایت امر، با هنرمندی و فضاآفرینی ابراهیم(ع) به پرسشی عمیق و اساسی در نهاد جانشان تبدیل می شود، آنگاه که ابراهیم(ع) از ایشان میخواهد تا پاسخ پرسش خود را از بت بزرگ بپرسند.
ابراهیم(ع) در این صحنه قهرمان ایجاد روشمند خودآگاهی است. هنرمندی که گامهای حساب شده خود را با نهایت ریزبینی و متانت بر میدارد و از اینروست که در انتقال پیام حق، خوش میدرخشد.
گفتند: اى ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟(62) گفت: [نه] بلکه آن را این بزرگترشان کرده است اگر سخن مىگویند از آنها بپرسید! (63)
واژه آفرینی ابراهیم(ع)
إِذْ قَالَ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ (٥٢)-آنگاه که به پدر خود و قومش گفت این تماثیلی (پیکره هایی/مجسمههایى) که شما ملازم آنها شدهاید، چیستند؟
بیان و ادبیات ابراهیم(ع) برای تبیین حق، حساب شده و دقیق است. وی در نخستین پرسش از سلسله پرسشهای خود در این ماجرا برای اشاره به بتها، از واژۀ مصطلح قوم اش درباره آنها، یعنی واژۀ «الهه» استفاده نمیکند، بلکه با خلاقیت و زبانآفرینی واژۀ دیگری میآفریند و با این بیان، منطق و نگاه خویش را نشان میدهد و البته خود را از وابستگی و محدودیت به چارچوب فکری و عقیدتی قومش رها میسازد.
ابراهیم(ع) در مقام گفتگو با قوم خویش، فرصتی فراهم میکند تا آنها بیاندیشند. این شیوه موثر میافتد و آنها میپرسند: "گفتند آیا حق را براى ما آوردهاى یا تو از شوخى کنندگانى؟(55)"
خلاقیت در عمل ابراهیمی
ابراهیم(ع) همه بتها را میشکند به جز بت بزرگ، و تبر خود را بر شانۀ او مینهد. این عمل در ذات خود عملی خلاق است. بت شکنی ابراهیمی، واکنشی سراسیمه و شتاب زده نیست، بلکه کنشی است فعال و حساب شده که به خلق عملی خلاق و محیطساز منتهی میشود؛ عملی که عرصه همآوردی اندیشهها و بوتۀنقد و عیارسنجی باورهاست. خوب است تاکید کنیم که خلاقیت در عمل دینی ابراهیم(ع) صفتی تشریفاتی نیست و اتصال آن به عمل، الصاقی و عرضی فهمیده نمیشود، بلکه با روح عمل، نیّت، خاستگاه حرکت و منش او پیوندی اصیل دارد.
آیا میتوانید تصور کنید که اگر ابراهیم(ع) با عصبانیت همه بتها را شکسته بود و مردم او را در میان حجم وسیعی از الهههای مقدس و خوردشدۀ خود میدیدند، چه اتفاقی میافتاد؟!
پس عمل بتشکنی ابراهیم، عملی صرفا واکنشی و غرضورزانه نسبت به جاهلیت و نادانی قوم خود نیست، بلکه حرکتی است هوشمندانه، خلاق و طراحی شده که بر اساس زمینهشناسی و دانشهای او نسبت به ارزشها و دیدگاههای قوماش، خلق شده است.
بازگشت به خویشتن، غایت عمل دینی ابراهیم(ع)
ابراهیم(ع) مردم را به بازنگری روشمند در باورهای خود دعوت می کند. او طرحی را دامن میزند که در طی آن عقاید مردم، در پیش چشمانشان به تصویر میآید. روش او از هر گونه موضعگیری پیشینی و پیشدستی به سوی حقیقت، خالی است. همتاش این است که نقادی اجتماعی را بدون احساس نفرت نسبت به سنتها و باورهای قوم خویش و استفاده از روشهای غیر منطقی و اخلاقی، پیش برد.
"تردید سالمی" که او به جانِ اجتماع خود میافکند و چتر پرسشی که بر سر عقاید عامه میگشاید، همراه با روش هنرمندانۀ او در هدایت بحث و پرسشگری کارآمد میافتد و فرایند تبیین حق به سرانجام میرسد.
ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاءِ یَنْطِقُونَ - پس به خود آمده و [به یکدیگر] گفتند در حقیقت شما ستم کارید(64)
نتیجۀ این روش تبیینگری، ایجاد خودآگاهی فردی و اجتماعی نسبت به "حق" است. آنچه میتوان آن را غایت هر عمل اصیل دینی دانست. این مردم همان مردمی هستند که در ابتدای بحث با ابراهیم(ع)، شکنندۀ خدایان سنگی خود را ظالم میدانستند[6]، و اکنون خود را مستحق همان صفت! این اعتراف دسته جمعی نشانۀ موفقیت ابراهیم(ع) در مقام تبیین حقایق است (انبیاء/66).
جمع بندی
با چنین ملاحظاتی است که عمل ابراهیم(ع) - که الگوی هر بانی خیر و فعال فرهنگی و مروج دینی است- کارگر می افتد. ابراهیم(ع) خلاقانه بت میشکند! ریزبینانه پرسش مینماید! شجاعانه وارد عمل میشود! قوم او در این سناریو تنها بازیگر اند و ابراهیم است که کارگردانی میکند.
پانوشت:
این که نسبت گفتوگو به این عمل ابراهیم بخواهیم بدهیم بسیار جالب میتواند باشد: چون همانطور که در نوشتهش ما اشاره شده برخی ویژگیهای اون را دارد. اما اگر بنا باشد گفتوگوها همه با چنان تخطی و هتکهای از دیگری باشد اساسن گفتوگو بلاموضوع است.