جوانی من در کانون فرهنگی و مسجد این محله و ان محله گذشت. درست بود یا غلط، جنس نیازها و دغدغه هایی را در من به وجود آورد که هنوز(1391-؟!) با من است. در این نوشته ها قصد داشتهام بخشی از این دغدغهها را به صورت مسئله محور و نکته به نکته بنویسم. این قلم زدن ها، به واقع، قدم زدن هایی پیرامون موضوع عمیق و گسترده "تفکر فرهنگی" است، که به تناسب نیازهای فعالان مراکز فرهنگی و انجمنهای دانشجویی به رشته تحریر درآمده است.
این نوشتهها ابتدا به صورت یک به یک در هفته جام اصفهان و سپس در سایت پیشانی متشر گردید(+اینجا) و اکنون به صورت یک کتابچه الکترونیک در اختیار علاقمندان قرار میگیرد.
امیدوارم مفید واقع شود.
دریافت متن: (+اینجا)
در این کتابچه خواندم: " در کار فرهنگی ای که برایش دلیل قرآنی ندارید، وارد نشوید و هر عمل فرهنگی باید مبنای قرآنی داشته باشد و آن را بدانیم ". چه خوب می شد اگر چگونگی و راه درست آن را در جامعه فعلی بفهمیم؟
مثلا انتقال روش اندیشه دینی یا نظامی اخلاقی، خیلی مهم است و خلاء آن رفتارهایی را نمایانگر شده که بیشتر در پی راه حل هایی سطحی و عجولانه یا سرکوب گرانه برای آن هستیم.
آموزش هایی که با توجه به شرایط و نیاز سنی مخاطب نیست، در پیشگیرانه و کاربردی بودنش باید تردید داشت. و چقدر مراحل خودشناسی و خودسازی و خودشکوفایی، مورد غفلت واقع شده که در زندگی شخصی و اجتماعی نقش مهمی دارد. کم و بیش در ابتدای آموزش این حرف را از بچه ها شنیده ام که: چه نیازی به خودشناسی است؟ یا، من که خودم را می شناسم. یا اینکه، خود شناسی من چه تاثیری در دیگران یا جامعه دارد!
گاهی احساس می کنم، برخی از کودکان و نوجوانان ما از سوی خانواده با افتخار و اطمینان ، رها شده اند در هزارتوی تکنولوژی و اطلاعات و جامعه که خودشان رشد یابند! مسئولیت و تعهد برای تربیت و فرهنگسازی به عهده کیست و چگونه معنا شده است؟
پیشگیری نمی کنیم و برای درمان وقت و هزینه می کنیم!؟