توضیح: در خاطره سفر خارجه به مالزی، به تاریخ 25 اردیبهشت1391 در سایت پیشانی(+) منتشر شد.
سپاس
خدای را سپاه فریبکار جهل را از سرزمین پرامید اندیشه و ایمان ما، بیرون راند، اما
بعد، ما را حال خوش بود در سوار شدن به طیاره ی خارجه، آنگاه که کمربند پرواز بستیم
و در گوش، صدای رادیو-طیاره را شنیدیم که به الفاظ نامانوس، به زبان "حیوانات
ناطق" اروپایی، مطالبی را "ور ور" می نمود و در همان حال چندی از نسوان
بلد دور، با لباس های قرمز و احجاب نامتراکم، که رنگ آن، با اندورن و بیرون آن طیاره
سِت شده بود، ما را خدمت آمدند، تا از راه و رسم پریدن از طیاره به وقت خطر، و
"هواگیری" به وقت "بی هوایی"، بیاموزند،
بسی
به حالشان افسوس خوردیم که امید دارند از گرگ مرگ، با این جادو های مدرن بگریزند، و
دانستیم که هیچ یک از ایشان چون جنابمان، بر سفره سبک جانی و در مقام "موت قبل
فوت" وارد نشده اند، از این بابت بسی شادمان شدیم و بر جان شیدا و "مسافر"
خویش خود "دو صد آفرین" گفتیم!
با همین
احساس وجد و سرخوشی، بر صندلی قرمز آن طیاره ی نشستیم و بغض خویش را از بابت دوری از
سرزمین ابا و اجدادی و وارد شدن بر این موجودات نامانوس فروخوردیم، فروخوردنی!