بهیاد دارم که جمله معروف «مدیریت، هنر انجام کار از طریق دیگران است» یکی از موثرترین جملات در شکلگیری مفهوم مدیریت در ذهن من بود. این تاثیر به زمانی بر میگردد که من برای نخستین بار، در یک سازمان شبهدولتی مسئولیت یافتم. دیدگاه مطرح در این جمله به من کمک کرد به جذب مشارکت افراد برای انجام کارها، بیشتر روی خوش نشان بدهم و با ایدۀ «انجام همه کارها به دست و بازو و ذهن خویش» مبارزه کنم. همچنین، این رویکرد اهمیت #تخصصگرایی را گوشزد میکرد اینکه «همه چیز را همگان دانند» و البته «همگان توانند».
در کنار همه مزایای این ایده برای من با برخی آسیبهای فکری همراه بود و آن، ایجاد حالت سبکسری در پیگیری و سماجت در تحقق امور بود. به نظرم برخی مدیران دولتی نیز این جمله را دستاویز دلچسبی برای «حضور و فعالیت مدیر عاملی» در سازمانها قرار میدهند. من این نکته را وقتی فهمیدم که با مهندس علیرضا پورعطار آشنا شدم. علیرضا، تا سر حد امکان به جزئیات امور توجه میکرد و خود شخصا، یک به یک کارها را در چارچوبه ماموریت خویش، سرسختانه پیگیری میکرد. شعارش این بود: مدیر یک مجموعه کسی است که خون بالا بیاورد!. خب، این ایده دوم، مرا به اندیشیدن درباره این دو رویکرد دعوت کرد