از خالق «آژانس شیشهای» که به زعم من، یکی از ماندگارترین و بههنگامترین فیلمهای «گفتگومحور» سینمای پس از انقلاب است، دو انتظار دارم. نخست اینکه حرفهای عمل کند و مثل همیشه با فیلمهایش، نه با «میکروفن قرضی» حرف بزند. دو دقیقه، به هر برگزیدۀ جشنواره، وقت دادهاند تا سخنی با مردم و جامعه سینمایی بگوید؛ منتقدی نظرش این بوده که فیلم حاتمیکیا نامنسجم و کمدی است و فرض کنیم که این حرف، صدای «اپوزسیون و مخالف نظام» است؛ بسیار خوب! حالا که کارگردان ما فیلمش را ساخته، از جشنوارۀ نظام جایزه گرفته و سیمرغ به دست، پشت میکروفن قرار گرفته است. ایا حاتمیکیا نمیتوانست صبح فردا، مصاحبۀ مطبوعاتی مفصل و مستدلی داشته باشد و به منتقدانش به صورت فنی پاسخ دهد و توضیحی آموزنده از خود بیادگار گذارد؟ مضمون به کنار؛ آیا این خطابۀ خلاق و هنرمندانه یک کارگردان تراز اول است؟
دومین انتظارم این است که توجه کند این خطابه کوتاه و به زعم من، آشفته، که در بخشی از آن، از «مولفۀ کارآفرینی و قدرت رزقرسانی فیلم(!)» و در بخشی دیگر، از همراهی «رشیدپور و مدیران شبکهها با اپوزسیون» و در بخشی دیگر، از جایگاه معنوی کارمندان «سازمان سینمایی اوج» (سربازان گمنام امام زمان(ع)) سخن میگوید، مهمترین تاثیرش، نه انتقال مفاهیم و تبیین حقیقت، بلکه تاثیری عامیانه، سطحی و بازاری است که در فضای سینمایی کشور، «قطبیت» را تشدید میکند. فرداست که با این حساسیتسازی دو قطبی «انقلابی مومن» و «لیبرال خودفروخته» از یک طرف، و دو قطبی «فیلمساز وابسته» و »فیلمساز بدون مرز، انسانی و جهانی» خشتِ خامِ تحلیلها شود و خدا میداند چه زحمتی دارد از این تنگنا و به تعبیر حاتمیکیا، از این «لجبازی» بیرون زدن!
آیا حاتمیکیایِ «برج مینو» این پیامد را میپسندد(1)؟ «گفتوگو» و «بههمرسانی تجربههای زیسته» چه شد؟! مگر قرار نبود با فیلمهای او، قطار-بازیِ پُر آرامشِ کودکیِ جهانیِ در آن سوی دنیا، بر گرداگردِ سجادۀ نمازِ بسیجی تجربه شود(2)؟ ایا ِرشید پورِ 42 ساله، همان فرزند 16 سالۀ «حاج کاظم» نیست که امروز اسلحۀ انگشت حاتمیکیا به سویش نشانه رفته است(3)؟ آیا منتقدان ابراهیم، از آن مست لایعقلِ در حاشیۀ «راین»، ناخودیترند و زیبا نیست که صدایشان زیرآهنگِ «اللهم انا نشکوا الیکِ» حاتمیکیا باشد(4)؟ آیا دیدگاه «حاج کاظم» دربارۀ نسبت «سوز» و «دود» در تبیین حقیقت، تغییر کرده است(5)؟
آیا این پیامدها را نسنجیدن و پشت میکروفن رفتن، از فیلمساز مستقل، فرهنگی و «پاسداری» چون حاتمیکیا عجیب نیست و امید بسیاری را در رساندن این پیام به آیندگان ناامید نمیکند؟ مگر اینکه معادلات جور دیگر شده باشد، و فرزندان ابراهیم از آن بیخبر.
الغرض، این حقیر، خلاقیت و به روزرسانی چشمگیری در پیام «با امثال عباس مهربانتر باش!» در خطابه فجرِ استاد حاتمیکیا ندیدم؛ پسرفت دیدم؛ آنچنان که می گویم: «ابراهیم عزیز! با امثال رشیدپور، مهربانتر باش!»
🔶پینوشت:
1. «برج مینو» عنوان فیلمی است از ابراهیم حاتمیکیا که در سال 1374 ساخته شده است.
2. اشاره به صحنهای از فیلم «کرخه تا راین»؛ قهرمان داستان -بسیجی ای که برای معالجه به نزد خواهر خود در آلمان رفته است -در حال نماز است که خواهر زاده اش، ریلِ قطارِ اسباب بازیِ خود را گردادگرد سجاده دایی پهن میکند و حرکت قطار با نیایش بسیجی همزمان میشود.
3. اشاره به صحنهای است از فیلم آژانس شیشه ای که در آن حاج کاظم، فرزندش را که با ارزشها و کنشهای پدر همدلی نداشته و بر کار پدر اعتراض دارد، نصیحت میکند و میگوید: با امثال عباس، مهربانتر باش!
4. اشاره به صحنهای است از فیلم «از کرخه تا راین» که در آن قهرمان فیلم، پس از با خبر شدن از ابتلاء به سرطان خون و احتمال شهادت زودهنگام، به کنار رودخانه «راین» میرود و به درگاه الهی برای دوری از خاک و جبهه همرزمان شهیدش شکایت میکند؛ در همین حال فردی مست با مشروبی در دست کنارش می آید و او نیز از سر مستتی فریاد میزند و آه و ناله میکند.
5. اشاره به دیالوگی دیگر از آژانس شیشهای که در آن جمعی از بسیجیان موتورسوار امروز، به یاری بسیجی دیروز (حاج کاظم) می آیند و حاج کاظم با جمله «بسیجی سوز داره نه دود» آنها را عقب میراند.