پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۱
  • ۰

حسن عباسی

جناب آقای حسن عباسی!

یک بار حضوری خدمتتان عرض کردم: این روشی که شما در محافل مذهبی بحث می کنید بیشتر آدم های تربیت می‌کند که با غرب لج‌اند، نه اینکه آدم‌های نقادی بار بیایند که بتوانند با سعه صدر و روحیه نقادانه به مواجهه با افکار و نظریه های غرب بروند. و البته در آن هنگام شروع کردید به بیان سال‌ها مطالعات خود در فلسفه و مواردی از این دست و من در پایان، جوابی روشنی از شما نگرفتم.

امروز به صورت سر گشاده خدمت شما عرض می‌کنم:

در بریده‌ای در یکی از سخنرانی هایتان(+) دیدم که جمع کثیری از روانشناسان غربی را کثیف اندر کثیف خوانده اید و آنگاه حکم کرده اید که از کوزه این روانشناسان غربی چیزی جز «جنگ نرم» و تهاجم فرهنگی بیرون نمی‌آید و افسوس خورده‌اید که چرا جوانان ما، -حتی متدیّنین آنها-که بنده هم امید دارم یکی از آنها باشم- وقتی با مشکلی روبرو می‌شوند، به جای اینکه سراغ منبری و روحانی و عالم اخلاق روند- در اینجا نام آیت الله بهجت برده اید-، سراغ روانشناسانی می‌روند که کتاب‌های آن «کثیف‌ها» را خوانده اند و دیگر هیچ!

نمی دانم با چه زبانی با شما سخن بگویم! که بشنوید! و نرم شوید و استعداد وافرتان را در سخن­‌سرایی و مجلس‌گردانی ضایع نکنید! و آخرت­تان را فدای ندانم‌کاری و تحسین اطرافیان ننمایید!

نخست، به فرض که «پیاژه» آدم کثیفی است. قبول! حجت بیاورید که چه نسبتی است میان انسان تمیز و نظریه صحیح؟ اگر قرار بود تمیز بودن ما را به صدق در نظریاتمان برساند، چرا همه حقایق تجربی به دست «سلمان» و «ابوذر» کشف نشدند؟ و از آن طرف، چرا نظریه «گالیله» درباره حرکت دورانی- علی رغم کثیف بودن او(!)- صحیح است؟! ( در ضمن بفرمایید «پیاژه» چه زمانی کثیف بوده است؟ در کودکی؟ در جوانی؟ در میانسالی؟ آیا پیاژه، کثیف از دنیا رفته است؟ کدام نظریات او تحت کثیف بودن او بوده است؟ و کدام احتمالا در هنگام توبه و تمیز بودن (نسبی) بر وی عارض شده است؟)

دوم، شما مورد تهاجم فرهنگی و جنگ نرم قرار گرفته اید، چون با این نظریات نادرست درباره علم و معرفت و اخلاق و دیانت، «قابلیت» تهاجم دارید. «پیاژه» نظریه‌ای دارد درباره اینکه چرا کودک انگشتش را می‌ممکد یا هر چیزی را در دهان می‌گذارد. شما بفرمایید نظریه شما- یا آن آیات و بیّناتی که دوست دارید جوانان ما سراغ آنها بروند- در اینباره چیست؟ آقای حسن عباسی، اشکال از آنجایی (در ذهن شما) آغاز شد که گمان کردید، وحی، روایات و یافته‌های عالمان دین می‌تواند (و باید بتواند)، پاسخگوی پرسش‌های علمی(تجربی-آزمایشی) ما درباره جهان و انسان باشد؟ این نظریه را از کجای دین درآورده اید؟ اگر اقتدار سیاسی شما را بر کرسی سخنروی ننشانده بود، مجبور بودید برای مو به موی هر یک از این ادعاها دلیل بیاورید، و آن وقت، خانه‌نشین می‌شدید چرا که باید کلی صغری و کبری بچیدید تا بتوانید نشان دهید پاسخ اینگونه مسائل تجربی در متون دینی است؛ و در متون دینی "باید" حرفی درباره چرایی "مکیدن انگشت" وجود داشته باشد. حال آنکه چنین نیست؛ و به خداوندی خدا، اولین شاکی شما خود خداوند است که چنین حرف‌های نسنجیده‌ای را به نام دین و اخلاق به خورد جوانان پُراحساس و پُرانگیزه مذهبی می‌دهید و بارِ ناخواسته‌ای را بر دوش دین می‌گذارید! (بروید و با دقت نظریۀ علم دینی تجربی دکتر خسرو باقری را مطالعه کنید، تا متوجه شوید این نظریۀ ممکن، بر چه لبه باریک و تیزی بنا شده است و دفاع معقول از آن با چه دشواری‌هایی روبروست.)

سوم، حسن آقا! احتیاط کنید! خطرناکترین انسان‌ها آنهایی هستند که خود را مطلقا حق، و دیگران را مطلقا باطل می‌دانند!، کمی با احتیاط تر رجز بخوانید! شاید «پیاژه»، «راجرز»، «فروید»، خدایی داشته باشند، که از اینکه آنها را «کثیف» می نامید در خشم آید؟ و بدانید که جهانی که در آن، تنها عده ای قلیلی، تمیز و سالم و پاک اند، جهان زشت و منزجر کننده‌ای است که نخستین مقصّر آن، خالقِ آن است! بیشتر دقت کنید که چه می گویید! دیدگاه بدبینانه خود را به جهان و جهانیان، به دیگران تحمیل نکنید!

چهارم، بدانید که حقیقتِ این داد و بیداد شما نه از اون روست که راه های غربی را در مسایل انسان مدرن باطل می‌دانید- بلکه بیشتر از اینروست که می‌بینید- و به درستی می‌بینید- که اقتدار مراجعِ سنتی- (نه البته دینی)- در ارشاد و هدایت مردم کمرنگ شده است. من نیز با این مقدمه شما هم رای ام. اما نه با نتایجی که شما گرفته اید!. به نظر من این امری است کاملا طبیعی که بخشی از آن ناشی از عمل نکردن (بخش عمده ای از) حوزه های علمیه به توصیه‌­های افراد بصیری چون شهید مطهری است. اینکه خود را به علم زمانه و روش­های نو، و تفکر عمیق درباره مسایل مهم انسان مدرن مجهز نکردند، و امروز در بازار عرضه نظریه­‌ها، کالاهای فکری درخوری ندارید. آنها به راهی نرفتند که شهید صدر و مطهری در ابتدای آن بودند! آقای عباسی! توجه کنید! که امروز مردم «پول» می دهند و به کلاس روانشناسی و مشاوره می روند، منتها آن مراجع سنتی در میان بخش عمده ای از جوانان – حتی متدینان آن- مفت و مجانی هم، خریداری ندارند! (مگر اینکه با چهره‌سازی‌های رسانه‌ای روانشناسی «ماندگاری» بسازید[1].)

در پایان، خودتان را به توصیه خودتان دعوت می‌کنم: اگر بنا ندارید برای شناخت و درمان این روحیه تک­‌گوی، تهاجمی، و به نظر من، خودشیفتۀ خود، نزد روانشناسان بروید و از آنها چاره جویی‌ کنید، برادرانه پیشنهاد می‌کنم به سراغ چندی از عالمان اخلاق و دیانت بروید، عَرضِ عقاید کنید؛ و پاسخ آنها را با همه مخاطبان خود در میان گذارید! یادتان باشد به ایشان بگویید که شما در محافل عمومی افرادی همچون «پیاژه» و «راجرز» را «کثیف» نامیده اید.

آقای عباسی! همه باید مواظب بیماری «خود-تمیز-پنداری» باشیم.

پی‌نوشت

[1]- نقد(+) و در ادامه مناظره مکتوب من(+) با یکی از طلاب علوم دینی (جناب آقای قاسم قربانی) درباره ریشه های شکل گیری اینگونه ساده باوری‌های مذهبی به بهانۀ یکی از نکته‌پردازی‌های آقای ماندگاری قایل دسترسی است. 

دیدگاه های خوانندگان این مطلب (۵)

باسلام.امکاناتی به اقای عباسی داده شده است که در زمینه مسائل دکترین شناسی فعالیت کند.فارغ از جهت گیری های سیاسی ایشان و نقدهایی که به لحاظ محتوا و روش در تدریس و سخنرانی ایشان مطرح و برخی وارد است اما اگر بتوانیم به تلاشها و امکاناتی که  در این عرصه در حال جریان است جهت دهیم میتوان بر کارایی این تلاشها بی افزاییم.
لطفا عرصه هایی که آقای عباسی و تیم ایشان فعالیت میکنند را در زیربنگرید.به نظرم باید به همدیگر جهت بدهیم تا مسیر درست را همه با هم طی کنیم -هم دنیوی هم اخروی-

کودکان استراتژیک
http://strategistkids.ir/
سینمای استراتژیک
http://www.strategiccinema.ir/
الگوی ایرانی معیشت
http://www.kadamaei.ir/
کلبه کرامت
http://www.kolbeh-keramat.ir/attendance.php
اندیشکده یقین
http://www.kolbeh-keramat.ir/attendance.php
پاسخ:
سلام 
موافقم؛ با یک شرط مهم که هیچ یک از سوهای فکری ما و ایشان به قدرت پیوند نخورد. بلکه تنها و تنها آزاد اندیشانه و معرفت اندیشانه در موضوعات نظر کنیم. 
با سلام.لطفا اگر سیر مطالعاتی ای در خصوص اثار فوکو که  گفته میشود تمر کز ویژه ای راجع به دانش و قدرت دارد مد نظر دارید در اختیار ما هم قرار دهید.ممنون
پاسخ:
سلام 
متاسفم که در این زمینه دانش و بینشی در خور ندارم تا بر اساس آن توصیه ای بکنم. 
این همه قلم فرسایی برای پیاژه و غرب برای چی؟؟  اخه احمقی که میگه بچه داره وقتی انگشتشو می مکه داره خود ارضایی(جنسی) میکنه اخه اگه بهش نگیم کثیف چی بگیم استاد!!!  یعنی یه ذهن چقدر باید بیمار باشه که چنین نظریه ای رو بده و یه نفر چقدر بیمار تر و احمق تر که این نظریه رو بپذیره! بچه جان تو رو چه با بزرگان نامه نگاری کردن؟؟
پاسخ:
اگر یک سند آوردی که پیاژه این را گفته من یه نامه می زنم عذرخواهی می کنم. اصلا نظر پیاژه این نیست. حتی نظر فروید هم این نیست. اگر تونستی در یک پاراگراف نظر پیاژه شرح بده. اگر دلسوز حقیقتی برو یک کم کتاب بخون! دنبال این و اون نرو! ببین خودت چی داری! بعد هم به همه اشکالها این نوشته پاسخ بده و سعی نکن با طعن و کنایه خودت را خالی کنی. فکر کن. فکر آیینه صافی ها است. حق را از اهل باطل بپذیر و باطل از اهل حق قبول نکن. با متانت گفتگو کن. حرف حق را مثل پیغمیر اسلام از بچه هم بپذیر. 
من سخنرانی های ایشون رو کامل گوش میدم و نظراتتون کامل درسته .کسی ک مهم ترین ارگان کشور (ارتش)رو می‌بره سوال و توهین می‌کنه .همیشه بحث ما افراط هست در هر زمینه حتی سو استفاده از دین ،کاش می‌شد این آدم یکم گوش کنه ب حرفای بقیه و فقط گوگل نکنه و ب دور از حزبشون نظر بدن کاش می‌شد رشد کشور براشون مهم باشه ن فقط حزبشون ودین رو خراب نمی‌کردند برای استفاده ابزاری و مطرح کردن خودشون ب عنوان ی انقلابی ،کاش درک می‌کردند تا ی جا انقلاب مهم بعدش مهم ساختنه و ادامه دادن راه، انقلاب تموم شده کاش ب جای تحقیق در مورد انواع لیبرال و کوبیدنش ب فکر ی راه حل بودن کاش درک می‌کردند هر آدمی ممکنه اشتباه کنه حتی رهبری 
پاسخ:
بله ما بر سر نخستین مولفه های عقلانیت و انصاف بحث داریم. 
بسمه تعالی
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد  (سوره اسرا آیه 36)
پیرو بیانیه‌ی سه تن از مسئولین دانشگاه اصفهان (دکتر هوشنگ طالبی، رئیس محترم دانشگاه وزین اصفهان، و دکتر محمد جواد لیاقت دار نماینده وزیر علوم تحقیقات و فناوری در هیات نظارت بر تشکل های اسلامی دانشگاه اصفهان و حجت الاسلام میثم شریف سرپرست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری) و غوغای غوغاسالاران این روزهای فضای مجازی، به جهت سخنرانی انقلابی استاد بلندمرتبه‌مان حکیم حسن عباسی در دانشگاه اصفهان (که سالهاست اهل علم و معرفت را به مناظره‌ی علمی فرامیخواند و تا کنون کسی یارای مناظره با ایشان را نداشته است)، اینجانب {یک دانشجوی انقلابی}خدمت اساتید و بخصوص رییس محترم دانشگاه اصفهان عارضم که:
1- در جای‌جای بیانیه تان فرموده بودید که به شأن علم و فضای مقدس دانشگاه توهین شده است؛ ولی ای‌کاش مصداقی تر صحبت میکردید و میفرمودید که دقیقا کجای سخنان عباسی اهانت به فضای دانشگاه و شأن علم بوده است... البته این رویه برای ما نا آشنا نیست و سالهاست که جریان مخالف انقلابیون، بدون دلیل و برهان با ما سخن میگویند و وقتی عوام الناس را فریب دادند و درازگوششان از پل گذشت به ما نسبت چماقدار میدهند
2- عالیجنابان، حدود 40 سال است که از انقلاب اسلامی میگذرد، 40 سال است که داریم با کلماتی همچون (شأن علم، قداست استاد، محیط مقدس دانشگاه و...) بازی میکنیم؛ پشت کلمات زیبا پنهان شده، عوام الناس هم که چیزی نمیفهمند، ما هم کار خودمان را میکینم، ولی پند دوستانه ای از ما جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب بشنوید و آن اینکه دیگر آن دوران گذشته است؛ دانشگاهی که از آن اصلاح اجتماعی بیرون نیاید و خروجی آن بهتر شدن زندگی انسان های یک جامعه نباشد را دیگر بر نمیتابیم. همان بهتر که چنین دانشگاهی روی زمین نباشد. دانشگاه از این پس باید پاسخگوی عملکرد خود باشد، و این یعنی مطالبه گری یک نسل از شمایی که در کشور امام زمان مسئولیت قبول کرده اید. استاد اقتصادی که در دانشگاه اصفهان علیه موضع ولی امر مسلمین موضع میگیرد (و شما هم بعنوان مقام مسئول سکوت میکنید) باید پاسخ بدهد که در این سال هایی که از بیت المال حقوق میگرفته دقیقا کجای اقتصاد این مملکت را اصلاح کرده است، همانطور که استاد جامعه شناسی و سیاست و حقوق و روانشناسی و... باید پاسخوی عملکرد خود باشند... دانشگاهی که به اصلاح اجتماعی نرسد همان بهتر که نباشد..
3- و سخنی کوتاه با حجت الاسلام میثم شریف سرپرست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه اصفهان؛ جناب حجت الاسلام شریف، آیا تا کنون به مفهوم سمتی که دارید توجه کرده اید؟ بگذارید دقیق‌تر برایتان بیان کنم: سرپرست نهاد نمایندگی نائب عام امام زمان در دارالعلم اصفهان؛ شاید تا کنون از این زاویه به سمتی که دارید توجه نکرده بودید، ما دانشجویان انقلابی ممکن است از فارغ التحصیلان کانادا و امریکا و استرالیا توقعی نداشته باشیم، اما از کسی که لباس حضرت رسول اکرم(ص) را بر تن دارد قطعا توقع داریم؛ شما را چه شده است که وقتی یک استاد علم کفرآمیز غربی (اکانومی یا همان اقتصاد لیبرالی) بر علیه موضع نائب امام زمان صراحتا موضع‌گیری میکند، سکوت اختیار میکنید ولی وقتی نیروهای انقلاب (با دلیل و استدلال محکم) در مقابل او میایستند بیانیه صادر میفرمایید؟ شما نه تنها در آخرت باید پاسخگوی این کار خود باشید بلکه در همین دنیا نیز باید جوابگوی ما دانشجویان انقلابی باشید..
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته.. {یک دانشجوی انقلابی}
پاسخ:
سلام 
دانشجوی انقلابی 
من به سهم خویش در موضوعاتی که مربوط به علم دینی و اخلاق نقد است حاضرم گفتگوی علمی کنم. 
در این مورد قول استادتان این است که روان شناسی غربی غیر دینی است و آنچه از برخی مراجع درباب مسایل اخلاقی و عرفانی صادر می شود دینی است. من می توانم این ادعا را تشریح کنم و درباره آن مناظره نمایم. (این موضوع نخستین یاداشت نقادانه من درباره یکی از سخنرانی های استادتان است) 
در باره اخلاق نقد نیز که موضوع اصلی نوشته من است و برآنم استادتان چیزی از ان نمی داند حاضرم مناظره یا گفت و گوی علمی نمایم

شما از همین جا شروع کنید. من آماده ام و دعوت شما را قبول می کنم. 
درود 

بیان دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">