پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها

۵۲ مطلب با موضوع «اندیشیدن درباره فرهنگ :: آسیب‌شناسی آموزشی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

سربازی نرم

خدمت سربازی

این نوشته را 4 ابان 89 نوشتم(+). چه دل خوشی داشتم(!). 

در دانشگاه ما دفتری بود، موثر، مفید و راهگشا که ما را با صنعت و صنعتگری و نیازهای بومی و فراموش شده و اولویت­های مهندسی کشور آشنا می نمود! وظیفه­‌اش این بود تا مبادا پایان­‌نامه ای در یکی از موضوعات کم اولویت و اهمیت در گستره مسائل صنعتی کشور نوشته شود و یا بدتر از آن، تحقیق و ره­یافت­­‌های علمی دانشجویی به مرهم زخم های کوچک و بزرگ صنعت کشور گذاشته نشود! نگرانی­ بزرگش­ این بود که مبادا دانشگاه بازوی علمی و مغز صنعتی کشور نباشد و قافله تولید دانش، از قافله تولید ثروت و فناوری عقب بماند! تلاش می کرد تا دانشجویان برای کارآموزی به بهترین قطب های صنعتی کشور بروند  و صنعت­گران از بهترین ذخایر علمی دانشکاه بی بهره نمانند!

  • ۱
  • ۰
(+)این نوشته را اسفند ماه 91 در پیشانی نوشتم 
درست بر علیه آن دانشجو که مرا ذلّه کرد تا برداشت‌ فکری خود را از کلاس بنویسد
سلام!
وقتی قرار باشد قلم را بگذاری و روی کاغذ رهایش کنی، تا اختراع جدیدی به نام "برداشت فکری" را به ثبت رسانی، نباید خیلی سخت گیری کنی! مثل وقتی که سوار اسبی می شوی و فقط دوست داری کمی این زبان بسته آرام برایت راه برود! تا به این حس ملیح دست یابی  که من دارم سواری می کنم!
  • ۰
  • ۰
 
سبک زندگی دینی/ روش برنامه ریزی/ من در مسیر

درآمد: تا به حال این گونه پرسشها بر صفحه ذهنتان رژه رفته اند؟ این کتاب را بخوانم یا آن کتاب؟ این کلاس را بروم یا آن کلاس؟کتاب بخوانم یا آن کلاس را بروم؟ چند درصد وقتم را صرف دید و بازدید کنم؟ دوستان چه سهمی از وقت مرا دارند؟ من چه سهمی از وقت آنها را؟ خانواده یا دوستان، مسئله این است؟! مطالعات شخصی یا رسمی؟ دلبخواهی یا دانشگاهی؟ بیاموزم یا پژوهش کنم؟....چه سهمی از وقتم را برای معرفت دینی ام قرار دهم؟ برای رشد بیشتر، چه برنامه هایی را در اولویت قرار دهم؟
این کارگاه حاصل تاملاتی در پی پاسخ به اینگونه پرسش هاست. شاید گامی رو به جلو و شاید تنها طرح هندسی و منظم تر مطالبی که پیش از این نیز می دانسته ایم.

مستندات دوره: 
  • ۰
  • ۰

اندیشیدن

این نوشته را 21 فروردین 1391 نوشتم؛ به شرحی که آمده است. 

هم‌پیشانی سلام، من اکنون شما را به مشاهده جعبه سیاه ذهن ام، دعوت می کنم، پیشاپیش اطلاع می‌دهم که هر گونه نسخه‌برداری و سرقت‌علمی از این ایده‌ها با هدف رویش ساقه گلی در یکی از شوره‌زارهای این کره خاکی با گرایش به محیطی میان خلیج فارس و دریای خزر بی اشکال است که هیچ، بلکه گوارایتان(!) و خدا پشت و پناه و چشم و گوش و دست و شفیق‌تان، و در همه حال جان شیرین تان باد! 

  • ۱
  • ۰

این نوشته را مهرماه 1390 نوشتم. الان اوضاع بهتر شده، می‌شود، یا نمی‌شود، نمی دانم

من تا به حال سیرک نرفته ام. تصویر ذهنی من از سیرک همان تصویری است که در کودکی در برنامه "دیدنی‌ها" دیده ام. همان‌جایی که فیل‌ها روی یک پایشان می‌چرخند، شیرها از وسط آتش رد می‌شود، ببرها مثل گربه‌های ملوس روی دست و بازو چرخ می‌زنند، و فُک‌ها توپِ قرمز را روی بینی مشکی­‌شان می‌چرخوانند! این روز‌ها زیاد تبلیغ سیرک را می کنند، می خواهم بروم از نزدیک سیرک را ببینم! می خواهم بدانم در سیرک چه اتفاقی می افتد؟ مردم در آنجا به چه چیز می خندند؟!

  • ۰
  • ۰

مقاله نویسی هایی که نظام دانشگاهی از ما می خواهد بیشتر شبیه یک مهندسیِ معکوس، در ساختن یک “پری چهره” است!
دو تا ابروی کمانی! دو تا بنا گوش! دو تا چشم! …
دقیقا شبیه نگاهی که “کله پز”، به “کله پاچه" دارد! 
هیچ “کُل”را نمی توان به “جزء” هایش فرو کاست، هیچ گُل را به گلبرگ هایش!
گفته دکتر عبدالکریمی را تایید می‌کنم که اصالت بسیاری از کتاب‌ها، رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها کمتر از یک بیت از اشعار نیما و اخوان است!(۱)

  • ۰
  • ۰

عطر ورق: العقول مواهب، "خرد جمعی" موهبت است. امام علی(س)

       اشاره: یکی از دوستان قدیم و شفیق که مدیر یک جلسه‌ای هفتگی و مباحثه‌ای است، از من خواست تا در یک صفحه کاغذ A-4 مهمترین نکاتی را که درباره گفت و شنود به نظرم می رسد بنویسم و با سرعت برایش ایمیل کنم. می ­گفت: می­خواهد چیزی باشد که آن را مثل اعلامیه های ترحیم که روی فرش مساجد می­گذارند، روبروی هر فرد شرکت کننده در جلسه قرار دهد(!) تا نسبت به ضوابط آن دقت و تعهد داشته باشند.

پیشنهاد وسوسه انگیزی بود. نوشته­ نهایی من این شد که می‌بینید، نه مهمترین نکات را دربردارد و نه به اندازه یک اعلامیه ترحیم است(!). نکته‌­ها را در سه دستۀ الف-جنبه روانی گفت و شنود، ب-جنبه معرفتی گفت و شنود، ج-روش نقد و بررسی در گفت و شنود،  گردآورده ام. تا چه مقبول افتد و در نظر آید.

  • ۰
  • ۱

aaas.org

به جای مقدمه:

بررسی پرونده موسسه ای با حدود 200 سایت تو در تو، 10000 نفر کارمند، ناشر بیش از 20 نشریه معتبر بین المللی با شمارگان میلیونی، دارای سابقه­ تفریبا 160 ساله، با صرف تنها 40 ساعت، به یقین کار کامل و تمامی نیست. این گزارش تنها دربردارنده مروری گذرا بر نمود بیرونی فعالیت­های این موسسه بر اساس اطلاعات موجود در سایت اصلی آن است.

در اثنای مطالعه فعالیت­‌های این موسسه بارها از محاسبۀ سرانگشتی فاصلۀ ما و آنها، آه کشیدم و افسوس خوردم. یکبار برای راست‌آزمایی این همه سایت و اسم و رسم و آدرس، ایمیلی زدم و پرسشی را مطرح کردم، و سه ساعت بعد، پاسخ کاملی دریافت کردم. در همان روز و ساعت، چندین ایمیل به چند نفر از مدیران بخشهای مختلف فرهنگستان علوم ایران(www.ias.ac.ir)-که وظایف مشابهی با این موسسه دارد- تا امروز هیچ پاسخی دریافت نکرده ام.