در منابع گوناگون تقسیمبندیهای مختلفی از مغالطهها ارائه شده است. در این بخش، با الهام از روش کتاب مبانی استدلال –نه البته با تعهد کامل به آن- به توضیح فشرده و گزیدۀ برخی از شایعترین مغالطههای اخلاقی میپردازیم.
مغالطه چیست؟
در جامعه ما نگارش کتابهایی در زمینه گناهان کبیره بیسابقه نیست؛ در این کتابها به حد و حدود، آثار و پیامدهای گناهان اشاره میشود. به همین ترتیب میتوان گفت مغالطهشناسی، گناهشناسی در حوزه اندیشیدن است. مغالطه، شبهاستدلالی اقناعی است؛ استدلال ضعیفی که بهخوبی از نتیجه حمایت نمیکند. تأکید بر جنبۀ اخلاقی این مغالطهها از دو جهت است: نخست اینکه در آنها غالباً دست کم یک خطای اخلاقی رخ میدهد که اگر این امر عامدانه و عالمانه باشد، قُبحِ اخلاقی آن بیشتر است؛ دوم اینکه، لازم است این مغالطهها از مغالطههای منطقی متمایز شوند.
در یک تقسیمبندی مغالطهها را میتوان در دو گروه جای داد: الف) مغالطه هنگام دلیلآوردن (استدلال)، ب) مغالطه هنگام پاسخدادن یا نقدکردن. البته این تقسیمبندی فقط جنبه آموزشی دارد و همچنان مواردی بسیار از همپوشانی مغالطهها وجود خواهد داشت. ما در مواردی به این همپوشانیها اشاره کردهایم. تقسیمبندی علمی مغالطهها، اگر شدنی باشد، واقعا کار دشواری است.
- 1. مغالطه در مقام دلیلآوردن
این مغالطهها در سه دسته کلی بیان میشوند:
1.1 دلیل بیربط: طرح مقدماتی که ربطی به نتیجه ندارند.
2.1 دلیل ناکافی: طرح مقدمههای مربوط، اما ضعیف که قدرت توجیه نتیجه را ندارند.
3.1 پیشفرض کاذب: طرح دلایل با پیشفرضهای مشکوک و قابل بحث.
1.1 پنج مغالطۀ دلیل بیربط
1.1.1 توسل به جهل: نبود دلیلی بر ضدادعا، دلیل درستی ادعا دانسته میشود.
مثال:
الف) من به طالعبینی اعتقاد دارم؛ چراکه تاکنون نادرستیاش اثبات نشده است.
ب) چون هیچ دلیل محکمهپسندی دربارۀ نبودِ بشقابپرنده ارائه نشده است، پس بشقابپرنده وجود دارد.
ج) شما میتوانید ثابت کنید خوردن غذا در ظروف استیل برای بدن ضرر دارد؟ نمیتوانید، پس ضرر ندارد.
2.1.1 توسل به اقتدار کاذب: پذیرش نتیجه یا باوری، صرفاً بر اساس گواهی فرد یا مرجعی که در آن زمینه مرجعیت و اقتداری ندارد؛ بلکه مرجعیت او در زمینهای دیگر است.
مثال:
الف) این موضوع باید مهم باشد. حتی روزنامۀ تایمز چهار ستون از صفحۀ اولش را به آن اختصاص داده است.
ب) اینجا خلیج فارس است، نه خلیج عربی. این را آقای بهزادنژاد هم در رمانهایش آورده است.
نکته: بخش عمدهای از معرفت ما متکی بر دیگران است. ما بسیاری از باورهای علمی را به این دلیل میپذیریم که مرجعیت متخصصان را در زمینههای گوناگون قبول داریم. برای استناد به یک مرجع، شرط اساسی این است که الف) آن فرد صلاحیت سخن گفتن در آن موضوع را داشته باشد؛ ب) آن فرد آنچه میداند، صادقانه بگوید. حقیقت را بگوید و تمام حقیقت را بگوید. هر دو شرط برای اعتبار گواهی ضروری است.
3.1.1 توسل به اکثریت: توسل به باور اکثریت برای توجیه یک باور.
مثال:
الف) بیشتر مردم اعتقاد دارند که استخاره درست است.
ب) همه میگویند شرکت در انتخابات صلاح نیست.
ج) «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها». ( جالب اینجاست که بر عکس ادعای این ضرب المثل هم ضرب المثل دیگری است: «در دروازه را میشه بست؛ در دهن مردم را نه!»).
4.1.1 توسل به عواطف (بهجای واقعیات و حقایق): توسل به عواطف (ترساندن، تهدید، چاپلوسی، توهین و ...) و بیان بلاغی، به جای اتکا به دلایل و شواهد عینی، به منظور توجیه یک باور. (مغالطه مسموم کردن چاه هم یکی از انواع مغالطه توسل به عواطف است.)
مثال:
الف) کارمند: آقای رئیس! با توجه به درایت و دوراندیشی که در شما سراغ دارم، خواهشمندم با مرخصی بنده موافقت فرمایید.
ب) خانوادهات چه فکری دربارهات میکنند اگر بدانند ... .
ج) شما فقط مغالطه میکنید، حرف نمیزنید ... . (مغالطۀ «مغالطه کردی»)
5.1.1 مغالطۀ قمارباز: نامستقل و پیوسته دانستن امور مستقل و گسسته؛ این تصور غلط که موعد برخی چیزها رسیده است.
مثال:
الف) 5 پرتاب قبلی سکه، شیر نیامد، ششمی حتماً شیر است.
ب) 30 سال است که در این منطقۀ ساحلی طوفانی جدی نیامده است. بنابراین، دیگر وقتِ آمدن طوفان است. ( در شرایط خاصی این استدلال میتواند مغالطهای نباشد. چه شرایطی؟).
2.1 دو مغالطۀ دلیل ناکافی
1.2.1 علت گرفتن امر مقدم: علت گرفتن امر مقدم، چون قبل از امر دوم، سوم، ... روی دادهاست (مغالطه علّت جعلی).
مثال:
الف) تحریمها در سال 91 اعمال شد، علّت اصلی تورّم سال 93 همین است.
ب) قبل از اینکه با من ازدواج کنی، اصلاً آشپزی بلد نبودی. تو همۀ هنر آشپزیات را از من داری(!).
2.2.1 تعمیم شتابزده: عمومیت بخشی یک حکم بر اساس شواهد محدود.
مثال:
الف) مشت نمونه خروار است. (مشت همیشه نمونه خروار نیست).
ب) در سه مورد خواستگاری جواب منفی گرفتم. هیچ کس لیاقت مرا ندارد(!).
ج) اصفهانیها بد آدرس میدهند!
3.1 سه مغالطۀ پیشفرض کاذب»
1.3.1 حذف دیگر احتمالها:
مثال:
الف) خانم معلم! از من دوباره امتحان میگیرید یا به نمرهام اضافه میکنید؟
ب) مخالفان یا عنصر فریبخوردۀ داخلیاند یا مهرۀ بیگانگان.
2.3.1 مصادره به مطلوب: مفروض گرفتن خود نکته قابل بحث. غالباً شامل استدلال دوری (الف، چون ب؛ ب، چون الف) است. استدلال دوری استدلال معتبری (درست-ساختی) است، منتها مشکلش این است که هیچ بار معرفتبخشی ندارد، یعنی چیزی به دانستههای ما اضافه نمیکند (قابل بحث).
مثال:
الف) مدعی: بهمن قاتل است، چون کسی را کشته؛ ... ( کسی می پرسد: چرا فکر میکنید بهمن کسی را کشته است؟)؛ مدعی: چون قاتل است؛ قاتل چه کار میکند؟ آدم میکشد! ب) از چه زمانی شروع به کتک زدن همسرت کردی؟ (در اینجا یک پرسش ترکیبی مطرح شده است که پیشفرض آن این است که او همسرش را کتک میزده است. اگر این فرض اثبات نشده باشد، پرسشگر نوعی مصادره به مطلوب کرده است).
ج) آیا با توجه به اصرار همۀ کشورها مبنی بر توقف کاملِ چرخۀ سوختِ هستهای، همچنان جاهلانه بر این موضوع لجاجت میورزید؟ (در اینجا علاوه بر مغالطه مصادره به مطلوب، حداقل سه مغالطۀ بیان بلاغی، مغالطه مسموم کردن چاه و مغالطه پرسش جهت دار هم وجود دارد(!))
3.3.1 شیب لغزنده: این تصور و پیشفرضِ اشتباه که وقتی میان نقاط مجاور در یک پیوستار اختلاف چندانی نیست، پس هیچ اختلاف مهمی میان نقاطی که با فاصلۀ زیاد از هم جدا شدهاند وجود ندارد.
مثال:
الف) اگر امروز به تو اجازه بدهم هرکجای کلاس که دوست داری بنشینی، فردا از من میخواهی جای معلم کلاس را به تو بدهم.
ب) آنهایی که به دنبال برخورد شدید پلیس با شبکه توزیع مواد مخدر هستند، میخواهند ما همۀ مجرمین را اعدام کنیم. ( توضیح: در اینجا گوینده از مغالطه شیب لغزنده استفاده کرده است، وقتی ادعای حداقلی قائلین را به یک ادعای تندِ حداکثری تبدیل میکند. در اینجا مغاطه تحریف و مغالطه پهلوان پنبه نیز رخ داده است.)
2.1 شش مغالطه در مقام نقد و پاسخ
1.2.1 شخصستیزی: رد ادعای کسی با حمله به شخص؛ مغالطه آمیختن انگیزه و انگیخته؛ نیتخوانی ذهن مدعی بهجای بررسی صدق و کذب یک ادعا.
الف) مخالفت این نمایندگان با لایحۀ دولت از این روست که میخواهند چوب لای چرخ دولت بگذارند.
ب) من حرفت را قبول ندارم، تو فقط به دنبال منافعت هستی.
ج) هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است.
د) اینو نگی، چی بگی؟!
2.2.1 خود تو چی؟: فرافکنی در موضع نقد
مثال:
الف) - آقای رئیسجمهور! چرا لایحه را به موقع به مجلس ندادید؟ - اگر داده بودم، شما در زمان مقرر بررسی میکردید؟!
ب) - دروغ نگو! - یعنی تو خودت تا حالاهیچ وقت دروغ نگفتهای؟
ج) تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد(!) ( بازهم، ضرب المثل)
3.2.1 اَه و اوه کردن: امتناع از بررسی جدی استدلالها و تلاش برای گمراه کردن افکار؛ موضوع را با تمسخر رد کردن؛ تکرار مدعا به جای دلیل. (نزدیک به مغالطه استفاده از بیان بلاغی)
مثال:
الف) ما نباید وقت خود را با ادعاهای این خانم دربارۀ اینکه زنان به پستهای مدیریتی ارتقا نمییابند تلف کنیم. او بیشتر مهملات فمینیستها را به ما تحویل میدهد.
ب) واقعا برایم باورکردنی نیست که شما این حرف را میزنید؟ این حرف نباید از دهان کسی چون شما، بیرون بیاید! گفتن این حرف بهاین معناست که شما، به جایگاه خودتان توجه ندارید! واقعا متاسفم!
4.2.1 مغالطۀ پهلوان پنبه (ببر کاغذی): معرفی نادرست ایدهها یا نظریهها به منظور شکست راحتتر آنها.
مثال:
الف) جان کلامِ مدعیانِ دینی کردنِ علم این است که باید به جای فلسفه و روانشناسی غربی، فقه و اصول و علم النفس بخوانیم.
ب) این افرادی که درباره لایحه قصاص چند و چون میکنند، در یک کلام به دین و خدا و پیغمبر هیچ اعتقادی ندارند. ( همچنین: مغالطه شیب لغزنده)
شاگرد: خانم معلم! ممکن است آخر کلاس فرصتی برای پرسش و پاسخ بگذارید؟ معلم: من حاضر نیستم تمام وقت کلاس را برای این بحثهای بیهوده تلف کنم.
5.2.1 مغالطه بهکارگیری کلمات بلاغی: استفاده از کلمات مسبوق به داوری بدون ارائۀ دلایل، وقتی نتیجهای را مفروض گرفته و منجر به مصادره به مطلوب میشود.
مثال:
الف) پژوهش بر روی حیوانات بیگناه و شکنجۀ موجودات بیزبان به دست جلادان سفیدپوش باید متوقف شود. حال وقت آن است که به این فجایع پایان دهیم.
ب) موافقان مذاکره دوست دارند ما همیشه نوکر باشیم و دستمان را جلوی بیگانگان دراز کنیم.
ج) بخشی از چکیده یک مقاله علمی: ... این آیات به گروهی از خیال پردازان افسانهباف مجالی داده است که داستانهای بی اساس و موهومی را درباره شأن نزول آنها بسازند. (توضیح: نوشته آکادمیک جای بهکار گیری بیان بلاغی نیست؛ به جای آن، در صورت درستی ادعا، میتوان گفت: بررسیها نشان میدهد شواهد و روش تفسیری الف و ب در تفسیر آیات مورد نظر چند اشکال دارد: نخست اینکه ...»)
6.2.1 مسموم کردن چاه: نسبت دادن صفت مذمومی به مخالفان برای پیشگیری از نقد و اعتراض؛ به طوری که اگر کسی بخواهد اعتراض کند، گویا مصداقی از آن صفت بوده است.
مثال:
الف) اگر نمایندگان مجلس نخواهند چوب لای چرخ دولت بگذارند، با این طرح موافقت خواهند کرد.
ب) هر آدم عاقلی قبول میکند که ... .
ج) اگر توجه و دقت کافی داشته باشید، پاسخهای خود را در عرایض من خواهید یافت(!).
منبع: کتاب تیزفکری، مهارت فهم و سنجش استدلال؛ حامد صفاییپور( با همکاری الهام یوسفی)، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1394. (معرفی کتاب: اینچا)
کتابشناسی آشنایی با مغالطهها:
واربرتن، نایجل (1388). اندیشیدن، فرهنگ کوچک سنجشگرانهاندیشی، ترجمة محمدمهدی خسروانی، تهران: علمی و فرهنگی.
قاضی مرادی، حسن (1391). درآمدی بر تفکر انتقادی، تهران: دات، (فصل آخر)، با مثالهای بومی.
خندان، حسن (1384). مغالطات، قم: بوستان کتاب قم.
شوپنهاور، آرتور (1391). هنر همیشه بر حق بودن، 38 راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خوردهاید، تهران: ققنوس (اثری کلاسیک که از سرچشمههای پیدایش توجه به موضوع مهارت تفکر نقادانه در دنیای مدرن به حساب میآید).