این یادداشت را به دعوت سیما فیلم درباره پروندهای به مناسبت سخنرانی دکتر مظفر اقبال نوشتهام. برای وفاداری به ناشر لینک آن را در اینجا قرار می دهم:
http://simafekr.tv/26572-2/
این یادداشت را به دعوت سیما فیلم درباره پروندهای به مناسبت سخنرانی دکتر مظفر اقبال نوشتهام. برای وفاداری به ناشر لینک آن را در اینجا قرار می دهم:
http://simafekr.tv/26572-2/
به گزارش «ایمنا» شهردار محترم اصفهان در مراسم اختتامیه سومین جشنواره شهرپژوهشی گفتهاند: «معراج پیامبر(ص) یک واقیعت علمی و فیزیکی بوده است تا جایی که حضرت محمد(ص) با وسیلهای به نام بُراق از مکانی به مکان دیگر عروچ پیدا کردند». (بیانات دیگری هم داشتهاند که امیدوارم متن دقیق و کامل آنها در اختیار رسانه ها قرار گیرد).
اگر برای مدیران و مهندسان ما در دوره کارشناسی، دو واحد مقدماتی روششناسیِ علم میگذاشتند تا در این طرح درسی، اندک اشارهای به مشترکِ لفظی بودن واژه «علم» در سنت ما و «علم» در سنت غرب میکردند، یا درباره تفاوت science و knowledge، لااقل نیم ساعت در طول 20 سال تحصیل دانشجو تا دریافت مدرک دکتری حرف میزدند، همچنین در مدت زمان دست کم 20 دقیقه، به تفاوت زبان علم و زبان دین و کلیاتی دربارۀ روشهای مقایسه گزارههای علمی و دینی اشاره میکردند، گمان نمیکنم چنین خطاهای نخنمایی از ما سر میزد. حالا هم بد نیست اگر کسی بپرسد: آیا معنای واژههایی را که به کار بردهاید میتوانید کمی دقیقتر توضیح بدهید؟؛«واقعیت علمی»؟ «واقعیت فیزیکی»؟ «فیزیکی بودن معراج»؟ «وسیله(instrument) دانستن بُراق»؟ «مفهوم مکان در فیزیک و معراج»؟! کمی توضیح دقیقتر لطفا! ( به جنبه دینشناختی و تاریخی قضیه که از اساس، آیا معراج رسول اکرم (ص) روحانی بوده است یا جسمانی و آراء اختلافی در اینباره ورود نمیکنیم).
به گمانم از فحوای کلامم پیداست که برآنم به شهردار محترم بابت این خطاهای «زبان پریشی» و «زمان پریشی» در افتاحیۀ جشنوارۀ «شهر پژوهی»، نمیتوان خرده گرفت. خرده را باید به سیاستگذارانی گرفت که دین و علم، یا به تعبیر بهتر، «تفکر دینی» و «تفکر علمی» دانشآموزان و دانشجویان ما را با ابزارهای «آموزش و پرورش» و «رسانههای دولتی»، در حد و اندازه کتابهای دبستانی قرار دادهاند و قصد و توجهی ساختاری، برای به روز کردن آن ندارند.
سخنان شهردار محترم، طبیعی است؛ اگر به گندمِ تصورات دینی دبستانی، اندکی «فرمول فیزیکی»، که البته سبوسِ تاریخ و فلسفۀ علم آن گرفته اند، اضافه کنیم، و نقشِ حلّالی همچون «بحرانِ هویت» مدیرانِ مسلمانِ دانشدوست را در نظر بگیریم، حاصل همین خواهد بود که میبینیم. در این حال، چگونه میتوانیم دربارۀ ابراز نظر شهردار محترم، در خصوص این موضوع که «در حوزه دانشپروری، گامهای بلندی برداشته ایم» همدلی کنیم؟ ما حتی گامهای اولیه را هم بر نداشتهایم(!).
این مطلب بریدهای است از مقاله آقای جویا جهانبخش در مقاله اخیر خود با عنوان: زلف سفارشی، با گره دو قبضه (سخنی با وارثان کلمه طیبه « فضولی موقوف»!، در سایت شخصی خود: یادگارستان. بسیار جالب و قابل تامل. به خصوص برای دانشجویان کلام و فلسفه اسلامی، عرفان و ادیان، تا از این نحو اندیشیدن بر حذر باشند و دربارۀ آن هوشمندی و هوشیاری بورزند.
استاد دکتر شفیعیِ کَدکَنی ، در این کتاب بصَراحت نوشته است : « من ... با کَسرَوی ، درین نکته ، موافقم که یکی از علل ، و شاید هم تنها علّت ، در عقب ماندگیِ جوامعِ إِسلامی ، تصوّف است ... » ( ص 19 ) .
به یک معاون پژوهشی در یک دانشگاه علوم قرآنی نوشتم: جای اینها در این دانشگاه خالی است، لطفا در دستور کار قرار دهید!
- دانشجویان روش پژوهش نمیدانند.
- دانشجویان راه و رسم نظریهپردازی در علوم دینی و مطالعات بینرشته ای را نمی دانند.
-دانشجویان تقریبا هیچ دید تاریخی ای نسبت به دین ندارند.
- دانشجویان به جای تلاش برای «تفسیر» قرآن، تفسیر میخوانند و در این مقدمه متوقف میشوند.
-دانشجویان لازم است قدری فلسفۀ دین بخوانند، تا دین را از بیرون مزمزه کنند!
- یک درس برای کتابشناسی لازم است، اینکه چه کتابهای خوبی (لااقل) به فارسی در موضوعات مرتبط وجود دارد.
- دانشجویان از جهت نوع و موضوع پایاننامه ها و علایقشان دستهبندی شوند و کارگاههای متناسب با موضوع و روش تحقیق موضوع این پایاننامهها برای ایشان برگزار شود.
- استانداردهای مورد انتظار از دانشجویان در نوشتن مقالات و تکالیف مشخص شود.
- در کل، از درسها بکاهید، بر گفتگو فزایید!
والسلام
راستی: