اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفتهاند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشهاش پیببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزههای سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، مینویسم.
همپیشانی سلام!
نوشتههای این وبلاگ، منتخبی از نوشتههای به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سالهای 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشتهام. بنا دارم برگزیدهای از آن نوشتهها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشتههای جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفاییپور
انقلاب همه جا به معنای اصلاحات است
اما
"انقلاب ما" سر از جایی در آورده که با این معنا اگر نگوییم ضدیت و مغایرت پیدا کرده، طبق فرمایش شما و شواهد موجود می توانیم بگوییم به کلی نسبت خود را با آن از دست داده!!!
تا آنجا که انقلاب حضرت در نظر ما معنایی متفاوت از اصلاحات حضرت دارد!!!