پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۰
  • ۰

این مقاله در 131امین شماره ماهنامه علمی-تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت منتشر شده است. برای مشاهده مقاله به سایت این مجله رجوع فرمایید: +
+این مقاله در سایت صدانت نیز منتشر شده است: +


چکیده مقاله
ادعای «درهم تنیدگی انسان و جهان» یا «پیدایش جهان برای انسان» از جمله دعاوی بحث انگیز در حوزۀ میان رشته ای علم و دینِ معاصر است. ارائۀ تصویری کلی و مروری از جنبه های فلسفی این مسئله، با اشاره به آراء موافق و مخالف – در چارچوب روش شناسی طبیعت گرای تجربی معاصر- مهم ترین هدف این مقاله است. در یک سو، دیدگاهی است که وضعیت ریزتنظیمِ جهان (/وضعیت) را شاهدی قدرتمند بر غایتمندی جهان قلمداد می کند؛ دیدگاهی که برای خداباوران جذابیت دارد. در دیگر سو، دیدگاهی که یا از اساس «وضعیت» را تبیین خواه نمی داند تا آن را شاهدِ نیرومندی به سود غایتمندی به حساب آورد یا تبیین های رقیب را از تبیین غایت انگارانه برتر می داند. بررسی این چالش ها قدم نهادن در راهی است که بخشی از سهم انسان معاصر دربارۀ پرسش «ما چرا این جاییم؟» را توصیف می کند.

  • ۰
  • ۰

شادباش نوروز 96

هم‌پیشانی سلام 

عقربۀ ساعتِ خورشید یک بار دیگر چرخید و آونگ هم‌آهنگی به رقص درآمد. ساعت غول‌آسای جهان هم‌چنان کوک است. 

ما خوش اقبال هستیم که در این وانفسای کیهانی، میزبان مرتب و با برنامه ای هم‌چون «زمین» داریم. سال‌هاست بر مدار خورشید سرش به کار خودش گرم است و از این تکرار چند میلیون‌ ساله ملول نمی‌شود. زندگی در «اکنون» و «اینجا» را باید از زمین آموخت که بی هیچ کم و کاست کارش را می‌کند. زندگی با این دوستان وفادار شادباش ندارد؟ 

به نظر من بهترین شادباش این‌ است که ما هم کوک باشیم. هم‌آهنگ و همراه. دو دو نخوریم! کژ مژ نشویم. کاری باشیم و «کاری» کنیم. این جهان گُلدان بزرگی است؛ برای شکوفایی و نقش‌آفرینی همۀ ما جا هست. بهترین شادباش حضور در این مهمانی بزرگ این است که با یک‌دگر همدل و با بنیاد جهان هم‌آهنگ باشیم. 


نوروزتان پیروز 

شاد و فرخنده باشید. 

حامد صفایی‌پور

  • ۰
  • ۰

1.  چرا به نوشتن روی خوش نشان نمی‌دهیم؟ موانع روی خوش نشان ندادن ما به نوشتن چندگانه است اما یکی از موانع روان شناختی آن روحیۀ «کاملگرایی» است. این‌که درباره نوشتن استانداردهای سختگیرانه ای داریم. منتظریم شوت‌زن حرفه‌ای شویم و آنگاه شوت بزنیم. در حالی‌که تنها با شوت زدن و شوت زدن است که می‌توانیم شوت‌زن حرفه‌ای بشویم. 

  • ۰
  • ۰
مجموعه ۱۲ جلدی راهنمای مربیان #فبک توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد. عنوان جلد ۱۲ام این مجموعه #تیزفکری؛ مهارت فهم و سنجش استدلال" است که به قلم دکتر حامد صفایی‌پور تالیف شده است. «تیزفکری» به فرهنگی پر از #گفت‌وگو، #مدارا و #خردورزی تقدیم شده است. در ادامه فهرست کامل این مجموعه دوازده جلدی آمده است: 
  1. «تاریخچه و مبانی فلسفه برای کودکان»، نوشته مراد یاری‌دهنوی
  2. «آیا کودکان قادر به فلسفه‌ورزی هستند؟» نوشته مهرنوش هدایتی
  3. «نسبت فلسفه‌های تعلیم و تربیت و برنامه فلسفه برای کودکان» نوشته سعید ضرغامی
  4. «مبانی حلقه کندوکاو» نوشته  منصور مرعشی و یحیی قائدی،
  5. «تسهیل‌گری، اصول و شیوه‌های آن» نوشته مژگان رشت‌چی، 
  6. «تفکر نقادانه در عمل» نوشته سعید ناجی، 
  7. «داستانی برای کندوکاو» نوشته لیلا مجید حبیبی، 
  8. «ارزشیابی فلسفه برای کودکان»، نوشته یحیی قائدی، 
  9. «حلقۀ کندوکاو اخلاقی: تربیت اخلاقی در برنامۀ فلسفه برای کودکان» نوشته روح الله کریمی، 
  10. «علم‌ورزی در حلقۀ کندوکاو»، نوشته حسین شیخ‌رضایی، 
  11. «فبک در ترازو» نوشته خسرو باقری
  12. «تیزفکری: مهارت فهم و سنجش استدلال» نوشته حامد صفائی‌پور.
جهت تهیه این دوره می‌توانید 
در تهران، به فروشگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، خ کریم‌خان
در تهران، کتابفروشی مولی، خ انقلاب، ابتدای وصال 
در اصفهان، کتابفروشی نشذ نوشته، خ فلسطین، شماره تماس: 32226445-031 مراجعه فرمایید. 
  • ۰
  • ۰

آنچه دانشگاه درباره روش تحقیق و رساله نویسی به من نیاموخت.
رویکردی نقادانه به منطق تحقیق و روش رایج رساله نویسی

اشاره: در ایام نگارش رساله دکتری بارها به این فکر افتادم که پس از دفاع از رساله نوشته ای درباره آموخته ها و نیاموخته هایم در زمینه چگونگی پیشبرد پژوهش بنویسم. درباره همه نکته‌ها و ظرافت‌هایی که لازم است یک پژوهشگر در مسیر تحصیل و برنامه‌های پژوهشی مد نظر قرار دهد تا در نهایت - پس از طی یک مسیر تقریبا ده ساله- بتواند در مقطع دکتری یا در نخستین اثر تحقیقی خود کار ارزشمند و درخوری ارائه کند. برخی از این نکته‌ها در کتابهای روش تحقیق -البته غالبا به صورت غبار گرفته‌ای- موجود است و برخی کمتر بیان شده است. در هر حال کمتر دیده ام که این نکته ها به صورت پیوسته و تاکید شده ای بیان شوند.

 اکنون امیدوارم طرح موجز این نکات در این سخنرانی آغازگران این مسیر را مفید افتد و صاحب نظران را به اهمیت بازگویی چنین نکاتی برانگیزد.


🍃جهت ثبت نام می توانید از طریق این لینک در سایت بنیاد نخبگان اقدام فرمائید.


یکشنبه، 15 اسفند ماه، 1395، ساعت دو و نیم بعدازظهر 
بنیاد ملی نخبگان استان اصفهان 


________
فایل صوتی این سخنرانی در کانال تلگرام هم‌پیشانی بارگذاری شد
https://t.me/HamPishani/580

اهم مطالب مطرح شده در این جلسه: 

- مفهوم شناسی  جستجو(search) و تحقیق(Reaserch)

- منطق نگارش طرح تحقیق 

- منطق پیشرفت مقاطع دانشگاهی

- تفکر گردآوری؛ در روند جستجو و آشنایی با موضوع لازم است چه الویت‌هایی داشته باشیم؟ 

- انواع کتاب: کتاب‌های درامدگونه (مقدماتی)، کتاب درسی، هند بوک، دانشنامه‌، مقاله مروری، مجموعه کتاب‌ها ... هر یک چه نقشی در هدایت فکری دانشجو دارند؟ 

- نگارش آکادمیک همچون روش تحقیق (اشاره ای گذرا) 

- رساله چه چیزی نیست؟ 

-دکتر کیست؟! (یک دارنده مکتب دکترا به داشتن کدام توانایی شناخته می‌شود؟ (اشاره ای گذرا) 


محقق باشید! 

  • ۰
  • ۰

اگر خواستید بفهمید کارتان به عنوان یک معلم #ارزش‌_آفرین است یا نه، ببنید اگر مثلا در تابستان، همین کلاس رسمی مدرسه را در جایی برگزار کنید و برای این کلاس پول خوبی هم از دانش¬آموزان دریافت کنید، آیا همین دانش¬آموز برای شرکت در این کلاس شوق و دغدغه دارد یا نه؟ این یکی از جملات پایانی¬ای بود که در هفته گذشته با دبیران ارجمند #هنرستان دخترانه نوایی در کارگاه «#فن_تدریس» در میان گذاشتم. امروز در اولین جلسه کلاس تاریخ و #فلسفه_علم، از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان پرسیدم: می-دانید چه زمانی می¬توانیم به معنای واقعی کلمه بگوییم: دانشگاه در حال تربیت «مهندس» است؟ و در واقع بود و نبودش فرق دارد؟  و پاسخ دادم: «وقتی که این شرکت‌ها و صنایع باشند که رزومه¬های خود را برای جذب شما به سوی‌تان ارسال کنند. به زبان دیگر، شما در این دانشگاه چنان تربیتی شده باشید و آموزشی دیده باشید که صرف مدرک و گواهی تحصیلی‌تان شرکت‌ها و صنایع را به طمع اندازند و تا برای استخدام (بخوانید استحقاق) شما در رقابت شوند!  و از غم از دست دادن یک کارشناس خبره جوان تحصیل‌کرده دانشگاه در اضطراب شوند. 

  • ۰
  • ۰
سال گذشته(1395) با دانشجویان دانشگاه علوم پژشگی اصفهان در بخش تیمی رتبه نخست المپیاد فلسفه پژشکی کشور را کسب کردیم. در اینجا برنامه ریزی اولیه برگزاری کارگاه ها و ازمون غربالگری (دورن منطقه‌ای) اولیه این المپیاد آمده است. 
  • ۰
  • ۰

آیا فرهنگ مدیریت‌پذیر است؟ سایت فرهنگی مهران با این موضوع مصاحبه ای را با من انجام داد(+). یک روز پس از انتشار این مصاحبه جلسه ای با حضور برخی مدیران و کارشناسان فرهنگی برگزار شد و من دیدگاه اصلی خود را به اختصار در آن جلسه نیز مطرح کردم. این دیدگاه دیدگاهی منتقدانه به امکان مدیریت فرهنگ نام گرفت. پس از آن متن صحبت‌های من در این جلسه نیز مکتوب، ویرایش و منتشر شد(+). اکنون هر دو را در ادامه یک‌دیگر در اینجا منتشر می‌کنم.

با بحث مدل مدیریت جامع فرهنگ شما چقدر موافق هستید؟ به نظر شما فرهنگ مدیریت پذیر است؟

به نظر من، به لحاظ مفهومی اصطلاح «مدیریت فرهنگ» قابل دفاع نیست. اولا به این دلیل که می توان سوال کرد خود این الگوی جامع مدیریت فرهنگ را چه کسی فهم و مدیریت کند؟ ممکن است بگویند یک عقل جمعی نخبگانی. اما خود این جمع نخبگانی نیز مدیریت می‌خواهد؟ الگوی مدیریت این جمع و احتمالا گوناگونی عقایدشان چیست؟ به نظرم به یک دور یا تسلسل می رسیم.  دومین دلیلم ناظر به سرشت فرهنگ است. آیا فرهنگ، از آن جهت که فرهنگ است، مدیریت‌پذیر است؟ من معتقدم پاسخ منفی است، ما در نهایت موفقیت تدبیرهای فردی یا جمعیِ محدود فرهنگی داریم که نمی‌توانیم به آن ها نام «مدیریت» بدهیم. به نظرم بهتر است به جای واژۀ مدیریت فرهنگی از واژۀ تدبیر فرهنگی استفاده کنیم چرا که این واژه متواضعانه‌تر است. ما درباره تولید یک محصول شاید بتوانیم از مدیریت یعنی مراحل هدف گذاری، امکان سنجی، برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، اجرا و بازخورد سخن بگوییم اما چگونه می‌توانیم از مدیریت فرهنگ حرف بزنیم. فرهنگ بر ما محیط است. کسی که می‌خواهد چیزی را مدیریت کند نباید آن چیز محیط بر او باشد. ما خود یک محصول یا پدیۀ فرهنگی هستیم؛ در مدارس این کشور درس خوانده‌ایم و نتیجه کامیابی های و ناکامی های فرهنگی دیگرانیم(!).  به نظر من در ادعای مدیریت فرهنگ یک ساده سازی و تقلیل گرایی وجود دارد. اما تدبیر فرهنگی به این معناست که به هر میزان که می‌فهمم عمل کنم و همچنین سعی کنیم فهم مان را بیشتر و عمیقتر کنیم. به نظر من، این مفهوم روشن و قابل دستیابی است. سومین دلیل هم مربوط به آسیب شناسی های گسترده از برخی فهم-های مهندسی از مهندسی و مدیریت فرهنگ است. یکی دو نفر، که ساختار ذهنشان کمیت گرا و البته گاهی کاملا شعاری است، می نشیند و با شاخص گذاری برخی متغییرهای محدود فرهنگی از مدیریت فرهنگ سخن می گویند. به نظر من این مثل این است که کسی با انگشت دانه بخواهد درباره عمق اقیانوس حرف بزند. این ها عمده ترین دلایل من برای پرهیز از استفاده از واژه مدیریت فرهنگ است