1. چرا به نوشتن روی خوش نشان نمیدهیم؟ موانع روی خوش نشان ندادن ما به نوشتن چندگانه است اما یکی از موانع روان شناختی آن روحیۀ «کاملگرایی» است. اینکه درباره نوشتن استانداردهای سختگیرانه ای داریم. منتظریم شوتزن حرفهای شویم و آنگاه شوت بزنیم. در حالیکه تنها با شوت زدن و شوت زدن است که میتوانیم شوتزن حرفهای بشویم.
2. هرکه هستیم و در هر سطحی که هستیم نوشتن را بایدبا #الکی_نویسی آغاز کنیم. منظور از الکینویسی این است که قلم در دست گیریم – یا دست به تایپ شویم- و همینطور الکی بنویسیم. تقریبا شبیه به حال و هوای همین نوشته که من قبل از اینکه همه سنگهای آن را وابکنم در حال نوشتن آن هستم. وقتی با رویه الکی نویسی –نوشتن بدون هیچ آداب، ترتیب و سختگیری- شروع کنیم به تدریج شاکله مفهومی و آن ایده بکر «آهان!» را در مییابیم و هسته اصلی متنمان شکل مییابد. تعیین مسیر نوشته غالبا بدون این پرسه زدن اولیه ممکن نیست. راه الکینویسی این است که بدون مقدمه قلم را روی کاغذ بگذارید و هرچه به ذهنتان میرسد بنویسید. روی کاغذ فکر کنید؛ قلم نوار مغر شماست! بنویسید!....
3. نوشتن بیان خویشتن است. فارغ از اینکه کسی نوشته ما را بخواند یا نخواند، اثر درخوری باشد یا نباشد، ما به این «بیان خود» احتیاج داریم. ما با نوشتن دارای «تقویم» میشویم و از گذشته، حال و آینده خود با خبر. نوشتن ما را نزد خودمان حاضرتر میکند.
4. انس با نوشتن لازمه کار اندیشیدن است. اهل اندیشه لازم است به صورت مرتب و همیشگی بنویسید. مرتب و همیشگی!
5. روی خوش نشان دادن به نوشتن، درمان و پیشگیری یکی از مهمترین کمداشتهای فرهنگی ماست. یعنی کمبود روحیۀ مکتوب سازی، اشتراک گذاری ایدهها و تولید و انباشت دانش و تجربه، و همه ما در جبران این کمداشت مسئولیت داریم.
پی نوشت: ممنون می شوم حالی از من و نوشته هایم بپرسید چون از همین تکرار شدن و درجا زدن می ترسم!