کشورهای دنیا بر دو گونهاند: کشورهایی که در آنها ارزش کار خوب، قبل از مردن افراد مشخص میشود و کشورهایی که ارزش کارهای خوب بعد از مردن افراد مشخص میشود. دسته سومی وجود ندارد. منتها بنا بر برخی گزارشها یک سری قبرستان دره هستند که در آنها ارزش کارهای خوب اصلا مشخص نمیشود. یعنی خوردن نان بیات، سوخته و برشته فرق چندانی ندارد.
در منابع گوناگون تقسیمبندیهای مختلفی از مغالطهها ارائه شده است. در این بخش، با الهام از روش کتاب مبانی استدلال –نه البته با تعهد کامل به آن- به توضیح فشرده و گزیدۀ برخی از شایعترین مغالطههای اخلاقی میپردازیم.
مغالطه چیست؟
در جامعه ما نگارش کتابهایی در زمینه گناهان کبیره بیسابقه نیست؛ در این کتابها به حد و حدود، آثار و پیامدهای گناهان اشاره میشود. به همین ترتیب میتوان گفت مغالطهشناسی، گناهشناسی در حوزه اندیشیدن است. مغالطه، شبهاستدلالی اقناعی است؛ استدلال ضعیفی که بهخوبی از نتیجه حمایت نمیکند. تأکید بر جنبۀ اخلاقی این مغالطهها از دو جهت است: نخست اینکه در آنها غالباً دست کم یک خطای اخلاقی رخ میدهد که اگر این امر عامدانه و عالمانه باشد، قُبحِ اخلاقی آن بیشتر است؛ دوم اینکه، لازم است این مغالطهها از مغالطههای منطقی متمایز شوند.
اشاره: «رویش» کارگاه آموزشی جورواجوری با موضوع تحریک یادگیری در توجه به مهارتهای تفکر خلاق، تفکر نقاد و روحیه تحقیقاتی نسبت به مشهورات، علم و جامعه بود که در جمع نوجوانانی 15-16 ساله ( در دو گروه دختران و پسران) و در سال 1385، در طرح یاران (وابسته به استانداری اصفهان) به اجرا درآمد. رویش شامل 7 جلسه کارگاهی بود، که در یک تابستان خاطره انگیز و در ادامه آن سه جلسه پاییزه به انجام رسید.
دیروز، یکی از بچههای رویش که حالا در زمینه کارگردانی و مستندسازی فعالیت میکند نماهنگی از شعارهای کارگاه رویش را - پس از 9 سال - به من هدیه کرد. در این نماهنگ او «اسلایدهای کلاسیمان» را با صدای «باهمخوانی» بچهها ترکیب، و تدوینی جذاب از آن ارائه کرده است.
من این نماهنگِ نازنین را با همه دوستان همپیشانی ام به اشتراک میگذارم. همچنین متنی را که دو سال پس از کارگاه رویش در توصیف آن نوشتهام به نماهنگِ رویش سنجاق میکنم. امیدوارم برای بینندگان و خوانندگانش شادیبخش باشد.
از بچههای رویش هم میخواهم برگی دیگر از دفتر خاطرات رویش را با نظرات نقادانۀ خود ورق بزنند.
- دریافت نماهنگ شعارهای رویش، اثر نازنین چیتساز: آینجا(48MB)
در توصیف کارگاه رویش:
استاد راهنما در اولین دیدار با دانشجوی دکتریاش رو به او کرد و گفت: «خوب! انشالله تا پایان این دوره بچهدار هم نمیشوید»؛ لبخند ملیحی هم بر گوشه لبش نقش بست. دختر، آبِ دهان را مثل کشیدن آب از یک چاه خشک شده قورت داد و گفت: «چشم! اقای دکتر».
روزی که حرف این استاد راهنما را از زبان آن دانشجو شنیدم، از تماشای «دم خروس» و «قسم حضرت عباس» شعارهای دلخوشکنک سبک زندگی اسلامی و ایرانی ( می خوانم: سبک زندگی مطلوب) به خود لرزیدم. حالا، امروز، رئیس صندوق رفاه دانشجویی وزارت علوم از تخصیص وام ناباروری به دانشجویان متاهل خبر داده است (اینجا). من شخصا با این سیاست های حمایتی موافقم اما دیگر، خوب و بد و این سیاست ها از منظر فرهنگ برایم فرقی نمیکند. مهم این است که در کشور ما زلف پر پیچ و خم فرهنگ در دست خودش نیست، به «فرمان سیاست» است. اهل فرهنگ نمیتوانند با خوردن این «آدلتکلد»ها قولنج بگیرند و نازدانۀ فرهنگ با ملاعبۀ «سیاست» بارور نمیشود
اصفهان
94.8.23
من هم با دیدن این عکس کلی خندیدم. بالایش نوشته بود: «تمرینات نفسگیر، برای حج سال آینده!». نیشم تا بناگوشم باز شد. با این حال، چند ثانیه ای کافی بود تا به خودم حسابی بد و بیراه بگویم. ما کم کم داریم با ابزار «شوخی» کرخ می شویم و «جدیت»مان فلج. با شوخی تلخی واقعیتها را می کاهیم و جهان را از نو با ترکیبی «فان» سرهم میکنیم. در ایران «مرگ» و «جان انسانها» ظاهرا چیز مهمی نیست و ار اینرو شوخی با افتادن هواپیما، اسیدپاشی در صورت دختران، تجاوز دو سرباز صعودی به دو پسر بچه ایرانی و دهها هزار کشته در جادههای سرزمین خودمان(!) هم می تواند دستمایه تولید جُک و فکاهی باشد. ما با هر چیزی قلقلک می شویم. این مرام اگر نهادینه شود میتوان با آن، ملت و تمدنی را به قهقرا و حضیض ذلت برد و با یک پیامک طنز همه چیز را مثل یک «گُلِ خورده» در یک بازی کامپیوتری فراموش کرد. .
فکر می کنم گاهی باید تمرین کنیم نخندیم.
26 مهرماه 94
اصفهان