اشاره: در سال 1389 این تجربه را داشتم که برای
نخستین بار کتاب آشنایی با فلسفه(فلسفه اسلامی) علوم انسانی-مفطع پیش دانشگاهی- را
در یکی از دبیرستانهای اصفهان درس بدهم. این فرصت بهانه ای شد تا درباره
ضرورت های آموزش فلسفه اندیشه کنم و برای تدوین متممها و روشهای فکر انگیز در آموزش فلسفه کار ینمایم.
کتابها اشکالهای متعددی داشتند. در کتاب رسمی فعلی(سال
89-90) آموزش و پرورش، ساختار و متن کتاب فلسفه به شکل دقیق و استدلالی پیش
نرفته است و گاهی مقدمه و نتیجه، اصل و فرع، بیّنات و تنبیهات به یکدیگر آمیخته
اند. در مواردی نیز استدلال ها و دعاوی
از اساس غلط بوده و در نتیجه قابل دفاع نیستند. نتیجه این آشفتگی، آشفتگی دبیر
در تدریس و دانش آموز در فهم مطالب است وخامت
این نتایج تا به آنجا پیش میرود که دانشِ امفهومی و فکر انگیزی همچون فلسفه، که جز
با تامل و تفکر سروکار ندارد، به درسی حفظی و بی محتوا تبدیل میشود. این عوامل از جمله عواملی است که باعث
بی علاقگی دانش آموزان به این درس شده است.
روز نوشت: این مقاله را سال 89 نوشتم. میخواستم «چرخ برهم بزنم ار غیر مردادم گردد»! ... فکر میکردم: «من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک!« ... امیدوارم هنوز هم همینطور باشم، امیدوارم!
چکیده:این مقاله شامل دو بخش است. در بخش نخست، با تاکید بر اهمیت، معنا و گستره تفکرفلسفی و کارکردهای تربیتی و آموزشی آن، زمینههای روشن و صریحی به جهت طرح پرسشهای قابل تامل و مسئلهانگیز فراهم آمده است، پرسشهایی که میتوانند خواستگاه و مطالبه ما را از ارتباط «فلسفه» و «مدرسه» دگرگون سازند. چینشها و دلالتهای این بخش از مقاله، تصویری از حضور درونزادٍ فلسفه را در درون همان ساختارهای موجود یک مدرسه مجسم مینماید.
در بخش دوم با آسیب شناختی پیامدهای بیتوجهی به ابعاد فلسفی علوم دبیرستان، در کوتاهترین سخن، ادعا شده است که چگونه بیتوجهی به این مهم میتواند بنیاد فکری و هستیشناسی دانشآموزان را متبدل و متغیر نماید و یا آنان را به فلســفهای ناهـمـگون و متناقـض- که در ورای علوم فعلی دبیرستان قوام یافتهاست- مبتلا نماید. فلسفهای که فهم دانشآموزان را از ادراک جهانی رازآمیز و معنادار، به جهانی مکانیکی یا ارگانیکی تقلیل داده و آنان را از ادراک اصل وحدت و توحید محروم مینماید.
این نتایج و دلایل ما را تا سرحد بیان طرح پیشنهادی این مقاله، در جبران کمبودهای فکری و فلسفی کتابها و فضای آموزشی دوره متوسطه همراهی میکند. درپایان، دربارهی محدودیتها و لوازم این طرح، بحث شده است. این مقاله، مقاله ای تحلیلی و فلسفی است که به روش کتابخانهای شکل گرفته است.
هفته یکی دو ایمل به دستمان می رسد که: آقا! ما دوستدار فلسفه ایم، چه کنیم و چطور فلسفه بخوانیم؟، ... پای ثابت پاسخهای ما هم به این دوستان، این نوشته ستودنی آقای نجات غلامی است. برای همین دوباره پیشانی داغ اش می کنیم.
نویسنده این مقاله خواندنی بر آن است: "....متاسفانه فلسفه به علت برخی دشواری ها انسان را در حین مطالعه سر در گم می کند و در نتیجه بسیار پیش می آید که یا نتیجه ای گرفته نمی شود و یا اینکه انحرافی اساسی صورت می گیرد. برخی از این مشکلات ذاتی فلسفه اند و برخی عارضی که به صورت فهرست وار تعدادی از آنها را در زیر بیان می کنم و اندکی توضیح می دهم. سپس طریقه پیش نهادیم را به صورت گام بندی شده ارائه می کنم. و در انتها یک کتابشناسی از آثار مهم ارائه می دهم."، با او همراه می شویم.
1. دشواری های فلسفه خوانی
بارها وسوسه شده ام تجربه های متفاوت رویارویی با آدمهایی مختلفی که رشته ام را می پرسند، بنویسم. امروز یکی از جالب ترین آنها رخ داد. رفته بودم در پاسگاه نیروی انتظامی(!)برای انگشت نگاری!
سرباز وظیفه پشت باجه نشسته بود و اطلاعات را وارد سیستم می کرد. مدارک را از لای شیشه هل دادم تو!، چند ثانیه و فقط چند ثانیه، که گذشت، چیزی پرسید؟ اصلا متوجه حرفش نشدم! گفتم: چی می فرمایید؟! .... و این آغاز گفت و گوی چند دقیقه ای ما بود.
- سرباز: فلسفه اسلامی می خونی؟
بهمن ماه 92؛ پس از یک همصحبتی دلچسب اتوبوسی با محسنِ عزیز تحریر شد.
در گفتگوهای روزمره اگر دو نفر بخواهند با هم بحثِ خوب و رضایتبخشی داشته باشند، حداقل شرط آن این است که در بدو امر حرف یکدیگر را بفهمند. و اگر دو نفر بخواهند حرف یکدیگر را بفهمند، باید دست کم قدری در "زیست-جهان" یکدیگر زندگی کرده باشند و پیچ و خم اندیشه یکدیگر آشنا باشند. این شرطِ لازم و اولیه، در سطح برخی بحثهای روزمره–مثلا برخی بحث های سیاسی که در آن رقبا، به طور طبیعی، و در طی چندین دهه فعالیت، شور و شیرین سیاست را می چشند، و به اقتضای شرایط، مصالح، و غیره، گاهی به هم نزدیک و گاهی از هم دور، و گاهی با هم جابهجا میشوند، ممکن به نظر می رسد، اما در بحث های بنیادین فکری و فلسفی، هم زبانی بر مبنای فهم مشترک و زیستن در "زیست جهان" مشترک، در تاریخ اندیشه، تقریبا نادر است.