بارها وسوسه شده ام تجربه های متفاوت رویارویی با آدمهایی مختلفی که رشته ام را می پرسند، بنویسم. امروز یکی از جالب ترین آنها رخ داد. رفته بودم در پاسگاه نیروی انتظامی(!)برای انگشت نگاری!
سرباز وظیفه پشت باجه نشسته بود و اطلاعات را وارد سیستم می کرد. مدارک را از لای شیشه هل دادم تو!، چند ثانیه و فقط چند ثانیه، که گذشت، چیزی پرسید؟ اصلا متوجه حرفش نشدم! گفتم: چی می فرمایید؟! .... و این آغاز گفت و گوی چند دقیقه ای ما بود.
- سرباز: فلسفه اسلامی می خونی؟
- چی؟!
- میگم چه فلسفه ای میخونی!
- فلسفه علم.
- ما چند تا فلسفه داریم؟
- یه ده تایی داریم!
- میشه اسماشو بگی؟
- بله! فلسفه علم، فلسفه هنر، اخلاق، غرب، اسلامی، ... .
- من فلسفه را خیلی دوست دارم!
- خوب! خوبه!
- می خوام برم دکترا فلسفه بگیرم!
- آره، اگر دکترا بگیری خوبه! (خداییش من هنوز "جی پی اس"ام روشن نشده بود، تا موقعیت را تشخیص بدم و حرف مفت نزنم!)
- منظورم پیشرفت معنوی بود!
- اووم، والا چه عرض کنم! آخه بعضی فیلسوفا هم چپ می کنن، کلا!!
- نظر شما درباره "موریس مترلینگ" چیه؟ با اون موافقی؟ به نظرت فلسفه اش خوبه؟
- بله!، ... ولی اون فکر کنم جانوارشناسه؟! ( با این سوال دیگه کلا سر و گردنم رفت رو ویبرۀ تایید!، هرچی می گفت، می گفتم: بله)
- هم جانور شناسه، هم فیلسوف!، من کتابهاشو خوندم! به نظرت برای اینکه یک کسی فلسفه را خوب بخونه، باید چه کتابی بخونه؟
- راسل! من نظرم راسله! "مسایل فلسفه" و "عرفان و منطق"راسل را بخونید! (یک کاغذ از جیبش درآورد، از لای شیشه داد به من) می شه اینجا اسماشو بنویسی؟!؛ زیر لب گفت: برتراند راسل!
(همانطور که داشتم مینوشتم، کتاب عرفان و منزق راسل را که همین امروز صبح دو مقاله اول آن را خوانده بودم، درآوردم و جلدش رابهش نشون دادم.)
- اون دستتو بده! دست چپ! ( چهارتا انگشتمو فشار داد روی شیشه اسکنر! )
همکار
کناریش، که یک ستوان دوم بود، پا شد اومد این طرف، خم شد کنار گوشم، گفت: این سرباز
دم پایان خدمتشه! یک اپیدمی پایان خدمت وجود داره که ... ، باهاش بساز!؛
سرباز
را دیدم یه لبخندی روی لبش بود، پرسید: چی گفت؟
- گفتم: هیچی! گفت: شما خیلی فلسفه دوست دارید! (خیلی دروغ تابلویی بود!)
- گفت: اینو که نگفت!؛ذ مدارکتو بردار! دست شما درد نکنه! آقا ممنون!
- دست شما درد نکنه، ممنونم!
می خواستم بگم انشالله شما را در مدارج فلسفی بالا ببینیم، نه روم شد و نه دیدم دعای خوبیه!
اصفهان
آبان 92