پدر و مادرها و بچهها در کنار هم نشسته بودند. یک ساعت بیشتر وقت نداشتم. با طرح چند سوال زنبوری شروع کردم. قبل از آن پرسیدم که بچه ها! شما چه سوالهای زنبوریای دارید؟! سوالهایی که مدام در ذهنتان وز وز میکنند. سوالهای عجیب و جالبی داشتند! با سوالها و پاسخهایشان شوخی کردم. خوشحال بودم که جلسه با شادی و لبخند شروع میشود. سه سوال زنبوری ام را طرح کردم؛ در سه حوزه محتلف:
- بچهها! نازکنارنچی یعنی چه!؟
- چرا آسمان شب، تاریک است!؟- مگر شبها هزاران خورشید در آسمان ما روشن نیست!؟
- چرا کعبه بتخانه شد؟!- مگر اینجا قبلا خانه توحید ابراهیمی نبود!؟
گفتگوی یک ساعته ما با اقرار به نادانی درباره پرسشها گذشت! اعترافنامه نادانیمان - یا گواهینامه تواضع عقلیمان- را با همخوانی جمعی امضآء کردیم و به سال تحصیلی جدید لبخند زدیم.
دریافت فایل صوتی: پرسشهای زنبوری- سخنرانی فکر انگیز در اول مهر ماه 93
لطفا نظرات ارزشمند خود را از من دریغ نکنید.