بخشی از مقدمه سخنرانی من در این نشست:
ما چرا این¬جاییم؟؛ راز «وضعیتِ» هم¬سازی و تعبیۀ شرایط حضور ما در این جهان چیست؟ این پرسش به ظاهر ساده با انبوهی از پرسش¬ها در هم تنیده است. مثلا آیا از اساس این پرسشی به-جاست و ما با «وضعیت تبیین¬خواهی» روبرو هستیم؟ شاید خرگوش¬ها و نهنگ¬های دریایی هم بتوانند با اعتماد به نفس و شگفتی این پرسش را درباره خود مطرح کنند؟! آیا مجاز هستیم تا به صورت شکاکانه سوال کنیم که: چه محتوای معقولی در احساس شگفتی از هم¬سازی جهان با وجودمان وجود دارد؟ اگر ما در احساس شگفتی از وضعیت جهان، به حق هستیم، چه تبیین¬هایی درباره این وضعیت وجود دارد؟ چگونه می¬توانیم یکی از این تبیین¬ها را به عنوان تبیین برتر بپذیریم؟ به بیان دیگر، ضوابط روش¬شناختی ما در انتخاب تبیین برتر چیست؟ شاید این هدفمندی و نظم ظاهری جهان، تبیینی جز شانس و مساله حضور ما در یک بخت آزمایی بزرگ کیهانی نداشته باشد؟ یا شاید ما در یکی از میلیون¬ها جهان موازی ناهم¬ساز با وجودمان زندگی می¬کنیم؟! از طرف دیگر، شاید قانونِ طبیعی کشف ناشده¬ای در میان است که ما از آن بی¬خبریم و این اثر آن قانون است که ما در جهانی «میزبان حیات» به سر می¬بریم. اما اگر این دو دسته تبیین – با همه شقوق و ریزه¬کاری¬هایش- برترین تبیین نباشد، و بتوانیم آن¬ها را با دلایلی کنار بزنیم، آیا می¬توانیم از تبیینی غایت¬انگارانه سود ببریم و وضعیت را به صورت غایت¬انگارانه تبیین کنیم؟ یعنی به زبان ساده بگوییم: جهان از آغاز آبستن وجود ما بوده است؛ جهان چنین است چون ما غایت آنیم. آیا ما در این باور معقول هستیم که در جهان هدفمندی به سر می¬بریم؟