سه شنبه هر هفته؛ با ستون «سهم من از فرهنگ» در روزنامه اصفهان زیبا
خانه از «پای بند» ویران است.
(گلستان سعدی، باب ششم، حکایت نخست)
این شعر مشهور سعدی(ره) بر تقابلی میان امر زیربنایی و امر روبنایی استوار است. پرسشِ کنایی شاعر چنین فهمیده میشود که «چرا خواجه به جای پرداختن به کار زیربنایی، به کار روبنایی پرداخته است؟» اکنون میخواهم ناخنکی به معانی این شعر ضربالمثلگونه بزنم و از آن نکتههایی را در منطق تغییر فرهنگی برداشت نمایم.
یک معنای اولیه این شعر درست است و آن اینکه: «هیچ عاقلی یک خانه کلنگیِ را گچ کاری و آیینه کاری نمیکند». اما مشکل اینجاست که غالب خانه های ما، نه آنقدر کلنگیاند که بهترین کار دربارۀ آنها خرابکردنشان باشد و نه آنقدر تمام، که فقط نیازمند کارهای روبنایی باشند. خانههای ما غالبا از هر دو نداشته، بهرمند اند(!). در این وضعیت دانستن نسبت تغییر روبنایی و زیر بنایی اهمیت دارد.
به علاوه، فازغ از زمینهشناسی شعر، این که شاعر آن را برای چه موضوع و زمانه و زمینهای گفته است، دو نکته قابل طرح است: نخست: حل مشکلات ساختاری (غالبا) بسیار زمانبر است. دوم: حل مشکلات ساختاری (غالبا) به صورت فردی ممکن نیست و به همکاری و مهم تر از همه، «فهم مشترک» دیگران نیازمند است. در حالیکه، در مقابل، تصحیح «نقش ایوان» هم در زمان کمتر، و هم به صورت فردی غالبا در دسترس است.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که وقتی به جنبه فردی، آموزشی و فرهنگی قضیه توجه میکنیم میبینیم در بیشتر موارد، از اتفاق، علت اصلی پیدایش «بناهای معیوب، معمار شدنِ افرادی است که روزی در ساختن صحیح «نقش ایوان» بیتوجه بودهاند. در جامعه ای که کسی، به نقش ایوان اهمیت نمیدهد، ممکن است روز به روز بر تعداد معماران (بالقوه) ویرانگر افزوده شود(!). نمیتوان ویرانیِ «پای بند» خانه را بهانه کرد و در بند «نقش ایوان» نبود. در مثال فرهنگاش، شیر آب را زیاد باز گذاشت، چون فلان سد شکسته است(!)، بقیه پول مشتری نداد، چون آمار اختلاسهای میلیاردی بالا گرفته است، یک خودکار ساده را سر جایش نگذاشت، چون خیلی چیزها سرجایش نیستند ... . اما اینکه در هر مرحله، چه سهمی از نیروی هر فرد (در چه سن و موقعیت و جایگاهی؟) و چه سهمی از نیروی جامعه، لازم است صرف این دو گونه تغییر بشود، پرسش دیگری است و تاملاتی بیشتری میطلبد.
پس، در غالب خانههایی که ما در آن زندگی میکنیم، خواجه هم باید، در بند «نقش ایوان» باشد و هم در بند »پای بند» ویران؛ و نیرویش را برای اصلاح این هر دو، تقسیم کند. پرسش پیش روی ما هم این است که در مدیریت و بهسازی «خانه فرهنگ» سهم هر یک از ما، در ایجاد تغییرات زیربنایی و روبنایی چقدر است؟
28 دی ماه 94
در زندگی جمعی، نقش و مسئولیت هر کس چیست در جایگاه خودش؟ مگر شهروندان چقدر از آن آگاهند و اخلاقی متعد به آن هستند!
" پخش مسئولیت ها" و " غفلت جمعی" در جامعه هم بی تاثیر نیست و خودمحوری، فردگرایی و منفعت طلبی ها وقتی بی رویه رشد می کند، آسیب های جمعی زیادی دارد.
اگر نیاز به وجدان مشترک اجتماعی است، به نظر می رسد در سطح پایه ای تر باید هر یک ازما، فردیت خود را شناخته و رشد داده باشیم که موثرتر بتوانیم وارد فرایند بازسازی و بازآفرینی فرهنگ شویم؟