این یادداشت را به دعوت سیما فیلم درباره پروندهای به مناسبت سخنرانی دکتر مظفر اقبال نوشتهام. برای وفاداری به ناشر لینک آن را در اینجا قرار می دهم:
http://simafekr.tv/26572-2/
این یادداشت را به دعوت سیما فیلم درباره پروندهای به مناسبت سخنرانی دکتر مظفر اقبال نوشتهام. برای وفاداری به ناشر لینک آن را در اینجا قرار می دهم:
http://simafekr.tv/26572-2/
Haveing no commitment to try to further God's projects in our world.
عجب عبارتی!
"تعهد نداشتن به پیشرفت پروژه های خداوند در جهان".
الوین پلنتیگا -فیلسوف دین معاصر آمریکایی- می گوید باور مذهبی داشتن به این نیست که مثلا باور داشته باشیم "خدایی هست" یا "این خدا خالق جهان است" و تعالیمی از این دست. چه بسا این باورها تنها پاسخ هایی هستند که ما را از شر برخی پرسشهای متافیزیکی مثلا درباره چرایی وجود جهان و توضیحی درباره چرایی عملکرد آن راحت می کنند. "خدا حلال مشکلات است(!)".
از نظر او باور دینی داشتن ریشه در نگرش و رویکرد(attitude) دینداران به چنین باورهایی دارد. کسی که #تعهدی به تحقق پروژه های خداوند در جهان ندارد نمی تواند ادعا کند که باورهای او باورهای دینی اند.
این مقاله در دوره 4، شماره 8، زمستان 1392، صفحه 77-109 نشریه علمی-پژوهشی علم و دین، وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران منتشر شده است. برای دسترسی به متن کامل مقاله اینجا کلیک کنید.
---------------------------------------------
چکیده:
موضوع پژوهش حاضر بررسی نقادانۀ چالش استاندارد دربارۀ صورتبندی نوینی از برهان نظم است؛ چالشی معرفتشناسانه که با تلقّی فلسفی خاصی از اصل آنتروپیک (/ اصل)، به برهان تنظیمِ ظریفِ کیهانی (/ برهان) وارد شده است. بر مبنای این چالش، ابراز شگفتی ما از مشاهدۀ جهانی پذیرای حیات، که احتمال پیشینی آن بیاندازه ناچیز است، بیمورد است، چراکه انسان نمیتواند خود را در جهانی که با شرایط حضورش وفق ندارد، ببیند. بنابراین، برهان متهم به استنتاج نتایجی است که صرفاً «معلول مشاهدۀ گزینشی» است و ارزش دیگری ندارد (چالش آنتروپیک). در مقام دفاع از برهان، دو خطا را مدعی میشویم: 1. خطای معرفتشناختی: نخست، نشان میدهیم این چالش در بُنمایههای انتقادهای هیوم به برهان تمثیلی نظم وجود دارد و آن این است که منشأ انتزاع نظم، وهمی (و نه واقعی) است. آنگاه، از برهان در برابر این چالش دفاع میکنیم. نشانمیدهیم اصل امری نه صرفاً نظری، بدیهی و همانگویانه، بلکه تحقیقپذیر، ناظر بهواقع، وابسته به استش (/ وضعیت) جهان است. استدلال به سود نظم را بر اساس این مقدمات شکل میدهیم؛ 2. خطای روششناختی: جستزدن از استدلال بر مبنای نظم به استدلال به سود نظم را خطای روششناختی مینامیم و آن را دربارۀ ردیۀ معرفتشناختی سوبر (Sober) در چالش آنتروپیک وارد میدانیم. درنهایت، از معقولیت برهان در برابر چالش استاندارد دفاع میکنیم. |
چکیده مقاله
ادعای «درهم تنیدگی انسان و جهان» یا «پیدایش جهان برای انسان» از جمله دعاوی بحث انگیز در حوزۀ میان رشته ای علم و دینِ معاصر است. ارائۀ تصویری کلی و مروری از جنبه های فلسفی این مسئله، با اشاره به آراء موافق و مخالف – در چارچوب روش شناسی طبیعت گرای تجربی معاصر- مهم ترین هدف این مقاله است. در یک سو، دیدگاهی است که وضعیت ریزتنظیمِ جهان (/وضعیت) را شاهدی قدرتمند بر غایتمندی جهان قلمداد می کند؛ دیدگاهی که برای خداباوران جذابیت دارد. در دیگر سو، دیدگاهی که یا از اساس «وضعیت» را تبیین خواه نمی داند تا آن را شاهدِ نیرومندی به سود غایتمندی به حساب آورد یا تبیین های رقیب را از تبیین غایت انگارانه برتر می داند. بررسی این چالش ها قدم نهادن در راهی است که بخشی از سهم انسان معاصر دربارۀ پرسش «ما چرا این جاییم؟» را توصیف می کند.
بخشی از مقدمه سخنرانی من در این نشست:
ما چرا این¬جاییم؟؛ راز «وضعیتِ» هم¬سازی و تعبیۀ شرایط حضور ما در این جهان چیست؟ این پرسش به ظاهر ساده با انبوهی از پرسش¬ها در هم تنیده است. مثلا آیا از اساس این پرسشی به-جاست و ما با «وضعیت تبیین¬خواهی» روبرو هستیم؟ شاید خرگوش¬ها و نهنگ¬های دریایی هم بتوانند با اعتماد به نفس و شگفتی این پرسش را درباره خود مطرح کنند؟! آیا مجاز هستیم تا به صورت شکاکانه سوال کنیم که: چه محتوای معقولی در احساس شگفتی از هم¬سازی جهان با وجودمان وجود دارد؟ اگر ما در احساس شگفتی از وضعیت جهان، به حق هستیم، چه تبیین¬هایی درباره این وضعیت وجود دارد؟ چگونه می¬توانیم یکی از این تبیین¬ها را به عنوان تبیین برتر بپذیریم؟ به بیان دیگر، ضوابط روش¬شناختی ما در انتخاب تبیین برتر چیست؟ شاید این هدفمندی و نظم ظاهری جهان، تبیینی جز شانس و مساله حضور ما در یک بخت آزمایی بزرگ کیهانی نداشته باشد؟ یا شاید ما در یکی از میلیون¬ها جهان موازی ناهم¬ساز با وجودمان زندگی می¬کنیم؟! از طرف دیگر، شاید قانونِ طبیعی کشف ناشده¬ای در میان است که ما از آن بی¬خبریم و این اثر آن قانون است که ما در جهانی «میزبان حیات» به سر می¬بریم. اما اگر این دو دسته تبیین – با همه شقوق و ریزه¬کاری¬هایش- برترین تبیین نباشد، و بتوانیم آن¬ها را با دلایلی کنار بزنیم، آیا می¬توانیم از تبیینی غایت¬انگارانه سود ببریم و وضعیت را به صورت غایت¬انگارانه تبیین کنیم؟ یعنی به زبان ساده بگوییم: جهان از آغاز آبستن وجود ما بوده است؛ جهان چنین است چون ما غایت آنیم. آیا ما در این باور معقول هستیم که در جهان هدفمندی به سر می¬بریم؟
هر بخش از فصل دوم کتاب، تقریبا 10 صفحه است. روش کار چنین است: