میخواهم بیآنکه با مقدمه چینی طولانی سر شریفتان را درد بیاورم، از چندین ایده قرآنی، مناسب با حال و هوای هیئتها و کانونهای مذهبی سخن بگویم. امیدوارم این نوشته کوتاه بهانه لازم را به دست جوانان پرشور و تحولخواه بدهد، و انگیزهها و ارادههایی را برای عمل به وصیت رسول خدا برای همراهی قرآن و عترت برانگیزد و به میدان عمل آورد.
1- قرآن خودش برنامه است، نه برنامه ای برای آغاز برنامه!
در غالب جلسات مذهبی قرآن خوانده میشود، یعنی کسی که قاری نامیده می شود، و احتمالا صوت دلنشینی دارد یک تلاوتِ مجلسی می خواند، تا "برنامه" شروع بشود. این نگاه این آسیب جدی را دارد که کم کم در ضمیر ناخودآگاه ذهن ما این عادت و باور غلط تهنشین میشود که قرآن بهانهای برای شروع جلسه است. مثلا من دوستی را که بیرون جلسه ایستاده است، صدا میکنم و میگویم: علی! بیا! قرآن تمام شد! جلسه دارد شروع میشود!. در واقع در این نمونه، عمل شروع جلسات با قرآن، با شروع جلسات با سرود ملی و برخی مقدمات دیگر فرقی نمیکند و این یکی از آفات هر تکرارِ بیاندیشه و عمل بیروح است.
برای جبران این مشکل طرح های متنوعی میتواند به ذهن برسد که نویسنده خود تجربه طراحی و اجرای یکی از این طرحها را داشته است؛ "طرح تنفس با قرآن". در این طرح، قرآنِ آغازین جلسات از یک تلاوت مجلسی به یک تلاوت اندیشمندانه تبدیل می شود. این کار با تهیه متنهایی صورت می گیرد که محتوای آیات را "قبل" از تلاوت- نه به صورت مستقیم- بلکه با استفاده از اشاراتی کوتاه و گذار بیان میکند. این امر ذهن شنونده را منتظر میگذارد، تا خود را "آماده" شندیدن کلام حق کند. در واقع هدف ما در این طراحی این بوده است که شنونده واقعا شنونده و در حالت استماع باشد و قرآن بر او "نازل" شود. همانطور که قران در دل حادثهها و طی 23 سال از زبان رسول خدا بر دل و جان همراهانش نازل شده است و آنان طعم خوش این ایات را در دل حادثهها و سرد و گرم روزگار چشیدهاند.
مثلا فرض کنید امشب شب عاشورا است و قرار است برنامه هیات با تلاوت قرآن شروع شود. خوب! چه چیزی دلچسبتر از این که موضوع متن قرآنی و آیات متناسب با مفهوم شهادت، جهاد در راه خدا، رجوع به سمت خداوند و ... باشد؟ چه مقدمه ای تکاندنده تر از این که در این شب، 32 نفر از سپاه عمر سعد از شنیدن صوت مناجات و نوای تلاوت قران لشکر حسین(ع) از خیمه های خود بیرون زدند، و در سرمستی شنیدن نوای مناجات و تلاوت لشکر حسین(ع) خود را به سپاه امام رساندند!...(نمونه متن شب عاشورا) . توضیحات بیشتری درباره اهداف و روش اجرای طرح تنفس با قرآن نمیدهم. (برای آشنایی بیشتر و خواندن نمونههایی از این متنها، می توانید به سایت پیشانی در بخش ایده های فرهنگی طرح تنفس با قرآن) مراجعه کنید.)
2- روز مبعث، روز تولد قرآن!
روز مبعث روز تولد قرآن است، روز خواندن به نام پروردگار!، اقراء باسم ربک الذی خلق؛ از معنویترین اعیاد مسلمین. آیا قبول دارید که گرامی داشت این مناسبت در میان ما شیعیان کمرنگ است؟ میخواهم از این ایده دفاع کنم که از اساس لازم نیست همه هیاتها به طور ثابت و ادواری همواره درباره یک سری از مناسبتها فعالیت کنند. "ایام الله" در این روزها خلاصه نمیشود، و جامعه نیز به حرفها و بیانهای تازه، نیازمند است. این نیاز در خود بچهها و کارگزاران و خادمان هیاتها نیز وجود دارد. کارهای جدید سیستمهای اجرایی و نیروی انسانی ما را شاداب و بهروز میکند. آیا روا نیست اعیادی مثل قربان و مبعث بطور جدی تر، همراه با برنامه هایی قرآنی در برنامه هیات های ما قرار بگیرد؟ چه اشکالی دارد یک هفته جشن و برنامههای متنوع دیگر به مناسبت عید مبعث با موضوع شناخت قرآن برگزار شود؟ خود این برنامهها به صدها طریق میتواند در اجرا و هدفگذاری متنوع و جذاب باشد.
3- جنگ اُحد! سالروز شهادت حضرت حمزه( سید الشهدای پیامبر)
9 شوال، سالروز جنگ احد است. تقریبا پنجاه آیه قرآن در سوره آل عمران درباره جنگ اُحد است. در واقع این حادثه از جهت تعداد ایاتی که بدان مربوط است، بی رقیب است! به نظر من، موضوع جنگ احد میتواند موضوعی بسیار مناسب برای کارهای قرآنی باشد به خصوص اینکه موضوع شکست تلخ اُحد، این استعداد را دارد که هیاتها و کانونهای مذهبی در پرتو توجه به آن، به بازسازی تشکیلاتی و مدیریتی خود بپردازند و از تجربیات این شکست تلغ در تاریخ اسلام و اشارات قرآن توشه برگیرند. برای تامل بیشتر در اینباره شما را به کتاب اُحد، قله مدیریت، نوشته آقای لطف اله میثمی ارجاع میدهم.
4- یوسف و مریم، دو جوان قرآنی
به اعتقاد شیعیان، تمام صفات خوب انبیاء الهی در حضرت ختمی مرتبت و امامان طاهرین جمع است؛ از طرفی درباره برخی از ائمه اطهار مثل امام کاظم و امام عسکری(علیهم السلام) مطالب موجود در کتابهای تاریخی و حدیثی به نسبت اندک است. آیا با توجه به این دو نکته نمی توان نتیجه گرفت که دست کم به عنوان یک هدف راهبردی(/استراتزیک) یک راه مطمئن در معرفی اولیه خدا و اهل بیت استفاده از تصویر مطمئن و موثری است که قرآن از انبیاء و اولیاء الهی تصویر کرده است. در این میان دو شخصیت یوسف(ع) و مریم(س) این خصوصیت مهم را دارند که داستان و نقاط عطف زندگی آنها مربوط به جوانی است. داستان یوسف در قرآن، تنها داستانی از داستانهای انبیاء است که در نهایت بلاغت و زیبایی تنها در یک سوره و در دوازده صفحه آمده است. این نکته هم بر زیباییهای این داستان افزوده و هم کار قرآنی بر اساس آن را آسان میکند. به اینها باید اضافه کرد که از اساس زبان همه ادیان الهی در انتقال مراد خود، استفاده از داستان و تمثیل است؛ و این نکته مهمی است که در آموزشهای دینی جامعه ما مغفول واقع شده است. بطور خاص، داستان یوسف میتواند جوان ما را برای مبارزه با آلودگیها مقاوم سازد. یوسف در محیط آلوده و در هنگامه رویاروی چهره به چهره با گناه چه کرد؟... قال معاذ الله! انّه ربّی احسن مثوای! ...پناه بر خدا! بهترین جایگاه من نزد خداوند است! آیا رواست که اعجاز قران در دست ما باشد، و مشکلات بسیاری از این جنبه در میان ما و خانوادههایمان دائما در حال رشد؟! ....
حرف آخر
پیشنهادهای اجرایی، آموزشی و تحقیقاتی دیگری نیز قابل طرح است. منتها ترجیح می دهم اختصار این نوشته رعایت شود. مهم این است که زاویه نگاه ما برای استفاده از قرآن قدری تغییر کند و دامنه و گستره بیشتری را در بر بگیرد. قرآن نباید تنها زینت سفره عقد، حرز مسافران و سرمایه کتابفروشیها باشد. حقیقت این است که "واژه ای در قفس است" و پرونده شکایت رسول خدا از ما، همچنان مفتوح است: ... و قال الرسول: یا ربِّ اِنَّ قومی اتَّخذوا هذا القرآن مَهجورا.
من که هرچی به بچه ها میگم فایده نداشته
اصلا باید هیات قرآنی درست بشه
هیات میثاق با شهدا دیدم یه برنامه لطائف قرآنی داشت