پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها

۱۲ مطلب با موضوع «اندیشیدن درباره دین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

الف- مروری بر کتاب

موضوع این کتاب تفسیری بر تفسیرهای انجام گرفته توسط دو مفسر قدیم (طبری و رازی) و دو مفسر جدید (طباطبایی و طنطاوی)، درباره آیات "آفرینش" در قرآن کریم است. بنا بر بررسی مولف، تحقیقا سی و پنج آیه قرآن بطور مستقیم به یکی از موضوعات پیدایش آسمانها، زمین(ها) و ...  (و کیفیت آنها) مربوط می شود. روش مولف دسته بندی آیات بر اساس تاریخ نزول و آنگاه، بررسی انتقادی و تطبیقی نظر این چهار مفسر، ابتدا بر اساس پیش فرض های هر یک، و در پایان، بر اساس روش هرمنوتیکی پیشنهادی خود اوست.

  • ۰
  • ۰


توضیحاین مقاله در همایش بزرگداشت شهید بهشتی(پاییز 387 با همکاری خانم فرزانه طاووسی نوشته شد، و رتبه نخست این همایش را دریافت کرد. 

 

چکیده:

شهید آیت‌الله دکتربهشتی بر آن بود که آدمیت آدمی با بروز قوه اختیار و آزادی انتخاب،‌ به‌ظهور می‌رسد. وی اصل آزادی انسان را ناشی از مشیت‌الهی و کرامت ‌انسان می‌دانست و بر این اساس در بیان دغدغه‌های تربیتی‌اش نسبت به نسل جوان، بارها و بارها بر لزوم توجه به این اصل اساسی تاکید می‌نمود و البته خود، در سیره رفتاری و تربیتی‌اش نمونه‌ای منحصربفرد از توجه به این مهم به‌حساب می‌آمد. «بهشتی» تربیت «نواندیشان‌ِخلاق» و «خودسازانِ محیط‌ساز» را درگرو آزاداندیشی و آزادمنشی روشهای تربیتی مربیان و معلمان می‌دانست و با صراحت بر ان بود که ترک این مهم به ساخت «انسان‌های قالبی» و «ابزاری»، و نه تربیت انسان‌هایی پویشگر و محیط‌ساز منتهی خواهد شد. تلاش فکری این نوشتار این است تا روایتی گزیده از این دغدغه- دغدغه آزاداندیشی و آزادمنشی نسل جوان- ارائه نماید و بر نقش اساسی آن را در هندسه‌ی معرفتی شهید بهشتی تاکید نماید.

کلید واژه‌ها:

شهید بهشتی، آزاداندیشی، آزادمنشی

دانلود مقاله: دریافت

  • ۱
  • ۰

تفسیر به خوی

توضیح*این مقاله(/جستار) ابتدا به صورت یادداشتی در سایت پیشانی منتشر و آنگاه با بازنویسی کلی بر اساس نظرات همراهان هم پیشانی در دوماهنامه فرهنگی اجتماعی هابیل، پاییز 1392، منتشر گردید. 

درآمد:  این کوتاه-گفتار گامی در شناخت و تحلیل پدیده رایج «تفسیر به خوی» است. اصلی­‌ترین مدعای این نوشته این است: اگر چه بارها و بارها ما را، از شومی و نامبارکی «تفسیر به رای» بر حذر داشته اند، اما آنچه از آن مهم تر است و توجه به آن، در جامعۀ دین­داران هوشیاری بیشتری می‌طلبد، پدیدۀ «تفسیر به خوی» است. امر خطیری که می‌تواند همچون تهدیدی برای جوامع دینی عمل کند، و بیش از تفسیر به رای مخاطره آمیز باشد. 

«دین­دار» برای غلبه بر مشکل تفسیر به رای، راهِ خواندن و آموختن را پی می‌گیرد و به این وسیله از کمین شبهات و گردنه‌های شک می ‌گریزد، لیک پرسش اساسی این است که راهکار دیندار برای غلبه بر مشکل "تفسیر به خوی" چیست؟

دین­دارها و به تناسب این پرونده- «حزب اللّهی ‌ها»، چگونه یقین می‌کنند که در عمل و تصمیم، نقش خوی و "خودپنداره­" خود را کم رنگ یا بی رنگ کرده‌اند؟  اگر پاسدار پرهیز از تفسیر به رأی، عالمان دین اند، پاسداران تفسیر به خوی چه کسان یا چیزهایی هستند؟... در این نوشته، تنها به برخی پاسخ‌­ها در این رابطه اشاره شده است.

  • ۲
  • ۰


توضیح: این نامه در سی و دومین سالگرد شهادت استاد(1390) به دست ایشان رسید: لینک انتشار

حضور محترم جناب آقای مرتضی مطهری
با اهدای سلام؛ که نام خداوند است. 

بدینوسیله سی و دومین سالگرد شهادت شما را به پیشگاه حضرت ولی عصر(دیدارش نزدیک باد[1])، امت مسلمان، اندیشمندان، جوانان و نوجوانان، خواهران و برادران تبریک و تسلیت می گویم. شهادت گوارای وجودتان باد و غم از دست دادنتان ارزانی ما. و تبریک به اسلام که به قول استادتان، آیت اله خمینی[2](غریق دریای رحمت باد)، چنین فرزندانی را تربیت کرده است[3].

نگارش این سطور با دو نیت اصلی صورت گرفته است. نخست قدردانی از زحمات بی شائبه شما، زحماتی که در طول عمر پنجاه و نه ساله[4] خود متحمل شدید و دیگر طرح برخی پرسش های تازه که پس از شهادت شما، و در واقع اصابت آن گلوله داغِ سربی به سر و صورت مبارک­تان، بر صفحه ذهن و ضمیر ما باریدن گرفته و سه دهه است آنطور که باید و شاید، پاسخهای آنها را نیافته ایم. پرسشهایی که هر روز و ساعت یاد و خاطره راه و روش ستودنی شما را در خاطره ی ما زنده می کند، تا آنجا که گاهی در عالم خیال بر سر پاسخ­های احتمالی شما به این پرسشها، با خود و شما بگو مگو می کنیم و وقتی کار به بحث و جدل می کشد، برخود نهیب می زنیم که "ای خیال باف! از کجا که جواب آقای مرتضی مطهری بر این پرسش این باشد که تو فکر می کنی! و باز در خود فرو می رفتیم که اگر شما در میانمان بودید با این مسائل و پرسشهای تازه و امروزین ما چه می کردید و چه حرف های نگفته دیگری برایمان می زدید و چه آثاری از شما شاهد می بودیم؟ دریغ! که این خیال بافی ها جای نفسهای گرم و متانت بررسی شما را نمی گیرد و خدا می داند که گاهی چقدر دلتنگ­تان می شویم. اکنون این نوشتار را با تشکر از شما شروع می کنیم و آنگاه که رسم ادب بجا آوردیم، به سراغ پرسشها می رویم.