علیه باور عمومی سخنگفتن، قدری اغراق و شیطنتِ زبانی میخواهد. این روزها، همچنان، مثل روزهای قبل، باور عمومی و مُد زمانه این است که سواد و مدرک، جای اندیشیدن و درک را میگیرد. «روانشناس» کسی نیست که نظریات را از بَر کرده و «فیلسوف» کسی که «کتابهای فلسفه» را روزنامهوار یا رمانوار خوانده است. ای بسا «دکتر» که در مهد کودک ذهنش یک کودک کنجکاو و یک لذت کشف پیدا نمیشود. مدرک جای درک، و سواد جای اندیشیدن را نمیگیرد.
شاید بهتر است بگویم: «سواد، بدون اندیشیدن شکل نمیگیرد.» «اطلاعات» میتواند در انبار ذهن ذخیره شود. «ذهنِ انباری» میتواند منبع احتکار اطلاعات باشد. «ذهنِ انباری» مانند ورزشکاری که مواد نیروزا میخورد اما تحرکی ندارد. تحرک، اندیشیدن است و اندیشیدن، واژهای کلّی برای همهٔ فعالیتهایی که ذهن بهصورت ارادی و با تأمل انجام میدهد. تحلیل(/واکاوی) با همهٔ اقسام آن، تحلیل از طریق مقایسه، تحلیل از طریق بررسی پیشینهٔ موضوع، تحلیل از طریق بررسیِ موردی و غیره، از مهمترین فعالیتهای ذهن است. بدون تحلیل، به «ذهنِ انباری»، صفت تنبلی (خوردن و خوابیدن) نیز اضافه میشود.