اشاره: در سال 1389 این تجربه را داشتم که برای
نخستین بار کتاب آشنایی با فلسفه(فلسفه اسلامی) علوم انسانی-مفطع پیش دانشگاهی- را
در یکی از دبیرستانهای اصفهان درس بدهم. این فرصت بهانه ای شد تا درباره
ضرورت های آموزش فلسفه اندیشه کنم و برای تدوین متممها و روشهای فکر انگیز در آموزش فلسفه کار ینمایم.
کتابها اشکالهای متعددی داشتند. در کتاب رسمی فعلی(سال
89-90) آموزش و پرورش، ساختار و متن کتاب فلسفه به شکل دقیق و استدلالی پیش
نرفته است و گاهی مقدمه و نتیجه، اصل و فرع، بیّنات و تنبیهات به یکدیگر آمیخته
اند. در مواردی نیز استدلال ها و دعاوی
از اساس غلط بوده و در نتیجه قابل دفاع نیستند. نتیجه این آشفتگی، آشفتگی دبیر
در تدریس و دانش آموز در فهم مطالب است وخامت
این نتایج تا به آنجا پیش میرود که دانشِ امفهومی و فکر انگیزی همچون فلسفه، که جز
با تامل و تفکر سروکار ندارد، به درسی حفظی و بی محتوا تبدیل میشود. این عوامل از جمله عواملی است که باعث
بی علاقگی دانش آموزان به این درس شده است.