پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها

۱۲ مطلب با موضوع «شعر و متن ادبی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰



باران


شما می‌دانید؟

یک ابرِ باران­‌خیز، 
در بیست و پنج سال کویری،
در چند چاه عمیق،
باید ببارد،
 
             تا آب نشود؟!

 

  • ۰
  • ۰

از سرزمین شرقم!

ا

از سرزمین شرق ام!


آنجا که عقد رنگین کمان ها
در زیر باران ناودانِ طلا بسته می شود!

و طلوع و غروب خورسید
بر یکرنگی رنگین کمان ها
قند محبت می سایند!

سرزمین رنگ های بهاری،
برگونه هایی که از کودکی
جز با نور نخندیده اند،

و گیسوانی که جز با پروانه های تعالی،
بسته نشده اند. 

  • ۰
  • ۰

+نماهنگ صوتی متن «بچه‌های هیات ابابیل» 

دکلمه و تدوین: نازنین چیت‌ساز 
موسیقی: انتخابی از  آثار کارن همایونفر، حسین علیزاده
متن: حامد صفایی‌پور

تاریخ تولید: محرم 1438، مهرماه 1395
دانلود: اینجا

متن: 
(یک)
محرم امسال تردیدی به سراغم آمد!
شنیده ای داستان اصحاب فیل را؟ داستان شکست سپاه ابرهه را؟ هنگامۀ زمین گیر شدن پیلان را؟ در قرآن خوانده ای که خداوند چگونه خانۀ خود را از گزند ایشان حفظ کرد؟ به این سوال پاسخ داده ای که "الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟"، اندیشیده ای که چگونه خداوند تدبیر و حیلت آنان را تباه کرد؟ الم یَجعل کَیدهُم فی تَضلیل؟ و سپاه پرستوهای خود را به سویشان گسیل کرد؟ وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ! تا  سنگباران شان کنند و چون علف خورده شده در زیر دندان حیوانات، خوار و خفیف و تباه­شان نماید!  تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ، فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ!
  • ۱
  • ۰

عقاب سربلند آسمان عشق، 
نگاه کن! 
به تیز چشمِ مهربانِ پُر امیدِ خود،
مرا ببین! 

مرا که مادرم نشاند بر زمین 
بر این درخت سبز توت 
به پیله های گرم در کنار رود 
به پُر فریبِ بسترِ حریریم، 
مرا ببین! 
که پلک شب به خواب می زند مرا، 
و عنکبوت غم، 
نشسته بر، سرآستین زندگیم! 
مرا ببین!