پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۱
  • ۰

اشاره: این متن الهام گرفته-با ترجمه کاملا آزاد- از مهم ترین نکته­های فصل ششم کتاب «تفکر نقادانه، کاووشی در نظریه و عمل[1]»  است.

تعریف رشادت آکادمیک(Academic Assertiveness)، مروری بر مولفه های آن، اشاره ای به دو نمونه- و در واقع دو اصطلاح، در جهت بررسی عینی تر این مفهوم- مهمترین سرفصل های این متن است. دو اصطلاح شاخص این متن یکی «دانشجوی با صدا[2]»، و دیگر «دانشجوی قاشق-هاضمه ای[3]" است. درباره این دومی جا دارد در هنگام مطالعه متن صدای خود را حزین نموده و متن را با حالت نوجه- بایادآوری خاطرات و مصادیق خود از این مفهوم- بلند بلند بخوانید(!). چه خوب که مستمعانی هم داشته باشید از اهل سوز و ادب که همزمان با ذکر مصیبت شما، به درمان این بلیه بیاندیشند!

رشادت آکادمیک[4]

واژه ی رشادت آکادمیک از واژه های نام آشنا در برخی از کنفرانس­های مهم تربیتی و آموزشی در دهه اخیر است و از نظر موضوع، به مهارت­های (مرتبط با)  تفکر نقادانه مرتبط است.

معنا و کاربرد این واژه متنوع است و طیف وسیعی از معانی را در بر می­گیرد.  در کل "رشادت" رفتار مثبتی است که خصوصیت افراد موفق در اظهار(/ارایه)  شخص­شان به حساب می­آید. در بافت تربیتی و در عبارت "تربیت رشیدانه" به معنای پرورش فردی است که  در موقعیت های چالشی و مخالف، با پرخاشگری، مشوش و سردرگم نشود. و در معنای عام تر، به معنای اطمینان به ایفای نقش شخص در مقام یک اندیشمند است.

درباره چیستیِ رشادت اکادمیک طیف گسترده ای از معانی و نظریات وجود دارد. از معنای "صدا"داشتن؛ نقد و استنتاج شخصی داشتن و خودمداری شخصی در برابر جزر و مدها، گرفته، تا توانایی مخالفت و ابراز نظر شخصی در برابر مدرسان با سواد دانشگاهی(!)، و مقاومت زنان در برابر همه فشارهایی که از آن ها موجوداتی ساکت و مطیع انتظار می برند، (برای رسیدن به شانی که همه مردان از آنجا شروع می کنند(!))- ، ... همه و همه از جمله سناریو های متفاوتی است که در پیرامون عبارت رشادت اکادمیک بحث شده است.

جینیفر مون، در یک جمع بندی کلی رشادت اکادمیک را اینگونه تعریف می کند: مجموعه ای از جهت گیری­ها و رفتارهای عاطفی و فیزیکی که یادگیرنده را در مدیریت چالش­های شخصی­اش در یادگیری و سنجشگرانه­اندیشی توانا می­سازد.

 

مولفه های رشادت آکادمیک

              اطمینان و توانایی پردازش، اظهار ایده­های نقادانه و عمل به آنها.

              یافتن «صدای» مناسب یا شکل مناسب اظهار اندیشه به نحوی که تفکر نقادانه را برانگیزاند.

              آمادگی در به چالش کشیدن، مخالف کردن، پیگیری یا قبول یک موضوع چالش برانگیز.

              توانایی روبه رو شدن با واقعیت ها یا در موارد خاص، احتمال درست نبودن، بر اشتباه بودن یا شکست خوردن، و بازسازی موثرِ(خود) در این موقعیت­ها.

              تمایل به تغییر ذهنیت افراد در موارد لازم، و استقبال از بازخورد دیگران.

              تمایل به گوش دادن و ایده گرفتن از دیدگاه دیگران، آگاهی بر این حقیقت که دیگران هم ممکن است اشتباه کنند، و لازم است (هر فرد) درباره شکست دیگران به صورتی معقولی مدارا داشته باشد.  

              استقلال رای، استقبال از موجه ساختنِ قضاوت­های خودآیین و عمل به آن­ها.

              (و در نتیجه اینها) رسیدن به سطح شایسته ای از نظر شخصیِ آکادمیک.

 

دانشجوی با صدا

          یافتن «صدای» مناسب یا شکل مناسب اظهار اندیشه به نحوی که تفکر نقّادانه را در بحث برانگیزاند.

در اینجا واژه "صدا" معنای متفاوتی از معنای معمول آن دارد. صدا در این بافت، احساس، ذهن و خویشتن فرد را در بر می گیرد. فرد "با صدا" کسی است که نوشته و گفته و اظهار نظرش نمایشی از شخصیت، افکار و احساسات او درباره موضوع مورد بحث است. چنین فردی در عمل حساسیت شایسته­ای به فرایندهای تفکر نقادنه نشان می دهد و با استفاده از عملیات های فکری موجود در این مهارت، ایده ی مورد نظر خود را  با نقادی و پردازشگری شخصی، "آنِ"  خود می سازد. نویسنده ی"با صدا" خویش را در درون متن اظهار می کند. او خود را به عنوان فردی با تجربه های زندگی شخصی که می تواند در بردارنده خاستگاه ها و حالات چندگانه ای در شخصیت خود باشد بیان می کند. توانایی بیان اینکه فرد، با مرجعیتِ (بی دلیلِ) دیگران در موضوعی مشکل دارد، در فردِ"با صدا"، مشهود است.

در بافت سنتی تعلیم و تربیت به موضوع "صدای " فرد یادگیرنده توجه درخوری وجود نداشت و هر آینه ممکن است فرد یادگیرنده در نظام سنتی فردی "بی صدا" باشد.

در زبان فارسی، کنایه و ضرب المثلی وجود دارد که تا حدی مولفه"بی صدایی" را به خاطر می آورد. "طوطی­صفتی". فرد طوطی صفت، بدون آنکه معنای چیزی را بداند، آن را تکرار می کند، یا ندانسته بر ایده و نظری مُهر تایید یا مخالفت می¬زند. البته در اینجا به نظر می رسد واژه ی "صدا داشتن" سطح عمیق تری از درگیری فرد را با «چیزی که می گوید» نشان می دهد. صدای گوینده/ نویسنده شاخص عمیق تری در نمایش بهره گیری او از مهارت های اندیشیدن و تفکر نقادانه است، به این معنا که در صدای یا قلم فرد، «از خود شدگیِ» دانش او تمایان است. اینکه او چیزی را که می گوید یا می نویسد هضم کرده، جذب کرده، جویده است و اکنون با اشراف به ابعاد آن و با مایه گرفتن از  همۀ  دارایی های فکری و عاطفی اش ابراز می دارد.


دانشجوی قاشق-هاضمه ای

برخی افراد مایلند دانش را به صورت قاشق به قاشق آن هم با محتوایی کاملا غیر چالشی دریافت و به دیگران منتقل نمایند. (قاشق-هاضمه ).برخی دیگر، از ژرف نگری درباره دانش، دقیق شدن درباره ی آن و بررسی نقادانه و چالشی آن، احساس بهتری دارند. پژوهش ها نشان می دهد؛ افراد دسته دوم فهم عمیقتری از دانش دارند، و در عمل به شکل خودمختارانه و خلاقانه­تری از آن بهره می­برند.

دانشجوها (و استادان) قاشق هاظمه ای تنها به تغذیه بی دردسر فکر می کنند، آنها از هر عاملی که نظم و انسجام مطالب تدریس را به هم بریزد و مناقشه ای درباره موضوع مورد مطالعه برانگیزاند دوری می­کنند. با این وجود، تجربه ها و آزمونهای انجام شده نشان می دهد؛ ایجاد سطح معقولی از تعارض- که البته ایجاد آن مهارت، دقت و مراقبت وافری می طلبد- و دامن زدن به نوعی بی تعادلی در بررسی یک موضوع، به ایجاد و رشد تفکر نقادانه ی دانشجویان کمک می کند. برخی مایلند چنین سبکی از یادگیری را که همزمان به پرورش مهارت های تفکر نقادانه منجر می شود، یادگیری مناقشه ای بنامند.


بعدنوشت: 

عقاب آکادمیک؛ لاشخور آکادمیک

اکنون مایلم با بهره گیری از دو تمثیل مفهوم رشادت آکادمیک را بازتعریف کنم. عقاب آکادمیک فردی است که می-تواند به صورت خودآیین، جاندار، سنجشگرانه،- با بهره­‌گیری از مهارت­‌های فکری در شناخت، تحلیل، نقد و ارایه راه حل/پاسخ مسایل علمی بکوشد و آهسته و پیوسته، موانع "به حق رسیدن"(=تحقیق) را از سر راه خود بردارد. چنین فردی قدرت خود-آموزی و خود-اکتشافی دارد، می­‌اندیشد و به پیش می‌رود. در مقابل، لاشخور آکادمیک کسی است که جرات رویارویی واقعی و تمام قد با واقعیات را ندارد و هرگز یک تنه، به شکار حقایق و دیدن دیدنی‌ها و خواندن خواندنی‌ها نمی‌رود. او با مطالعاتی سطحی، و اتکا به نوشته‌ها و گفته‌های این و آن، از غذای دست‌خورده و "گوشت دزدیده" دیگران استفاده می‌کند. لاشخور آکادمیک تنها در پی نانی برای شکم سیری، و مدرکی "دهان پُر کن" است.
نکته جالب در این تمثیل این است که لاشخور و عقاب، هر دو، بال‌های قوی و پنجه های تیز و برّنده دارند و تماشای‌شان در دل مهابت ایجاد می‌کند، اما، یکی با همین بال‌ها و پنجه‌ها، کارِ «عقابی» می‌کند و دیگری کارِ «لاشخوری»، و اینجاست که نسبت دانش و امکانات، با رشادت، و  سبک و مرام فکری مشخص می‌گردد. 
پرسش مهمی که برای زیست شناسانِ آکادمیک وجود دارد این است که در کدام یک از زیست-محیط فکری نسبت عقاب های آکادمیک به لاشخورهای آکادمیک بیشتر است؟ همچنین برای افزایش نسبت عقاب ها به لاشخورهای آکادمیک چه پیش نیازها و تحولاتی در سطح آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ... نیاز است؟
- اندیشمندان بی کاری(!)لازم است تا عمیقا به اندیشیدن درباره این پرسش ها بپردازند و فرمانبران فهیم و متواضعی که به نسخه آنان در این موارد، عالمانه و مجدّانه عمل کنند.

 

پینوشت: 


[1] Critical thinking, an exploration to theory and practice, J. Moon. Routledge,2008

[2] Voice

[3]  Spoon-feeding Student

[4] واژه ی assertiveness در متون روان شناسی به "جرات پذیری" ترجمه می شود. معادل "رشادت" برای این واژه سلیقه من بوده است. می توانستم از معادل "جسارت" هم استفاده کنم منتها به نظرم رسید این واژه بیشتر بار معنایی منفی دارد. واژه رشید، یک واژه قرآنی است. جای تامل دارد که ایا این واژه در بافت قرآن چه معنایی داشته (و دارد) و ایا می توان ان را با معنای مورد نظر این مقاله درباره "رشادت" معادل گرفت. این خود می تواند موضوع تحقیقی جداگانه باشد.


- انتشار این مطلب در فیس بوک: +

دیدگاه های خوانندگان این مطلب (۳)

سلام
وبلاگ خیلی خوبی داری
با استفاده از این سایت بازدید وبلاگت رو بالا ببر که بهتر بشه
تبادل بنر و لینک هم میتونی انجام بدی
24ip.ir
حتما امتحانش کن بازدهی خوبی داره واست
پاسخ:
سلام؛ ممنونم

  • یک علاقه مند به منطق
  • بسیار جالب ممنون

    چند تامل:

    ·         من اصلا با این لغت آکادمیک مشکل دارم یا می ترسم یا  ....و فکر میکنم آکادمیک یعنی مقاله  یعنی  paper و ژورنال و .... و اینکه فکر نمیکنم واقعا کلیت نوشته شما در مورد مسائل دانشگاهی باشد! (شاید هم باشد!)

    ·         منظور از این جمله را نفهمیدم : "نتیجه اینها) رسیدن به سطح شایسته ای از نظر شخصیِ آکادمیک "

    ·         یک نکته دیگر اینکه کمی در تعارض دو توصیفی که برای دانشجوی باصدا و دانشجوی قاشق هاضمه ای آورده اید شک دارم یعنی فکر میکنم موضوع کاملا طیفی است و من خودم به شخصه از هر دو توصیف رگه هایی در خودم میبینم و با اینکه به زعم خودم آدم نقادی هستم مخصوصا در موارد زیر کاملا با بی صدا ها همذات پنداری میکنم:

    "او با مطالعاتی سطحی، و اتکا به نوشته ها و گفته های این و آن، از غذای دست‌خورده و "گوشت دزدیده" دیگران استفاده می کند"

    پاسخ:
    مشکل در معادل‌گزینی برای واژه آکادمیک وجود دارد و من هنوز به نتیجه نرسیده ام. در اینجا فرد آکادمیک لزوما فرد دانشگاهی منظور نیست. هر فرد خردورزی است که مایل است به صورت اندیشورزانه در مسایل نظر کند و اندیشه ای معطوف به واقعیات داشته باشد. می خواهد از مرحله نظردهی به مرحله تولید و تثبیت معرفت برسد. 

    -جمله آخر بلاغی است و نه علمی. و لزومی ندارد دقیقا با افراد یا گروه های تطبیق کند. تنها ارزش الهام بخشی و برانگیزاننده دارد. 
    درود 
    در برخی محیط ها عقاب آکادمیک شدن و ماندن هزینه های فردی زیادی دارد. و باید سرسخت هم بود ( ترکیب تعهد، کنترل، مبارزه جویی )

    شاید بالقوه عقاب هست، اما مثل عقاب زندگی نمی کند. شکل عقاب هست اما از پرواز طولانی و اوج گرفتن ها می هراسد. جستجوگری و به چنگ آوردن پاسخ و راه حل را تلاشی بی فایده یا خسته کننده می داند... یا دیگر به همین خوراک فکری ناچیز و دم دستی راضی شده است!

    یک کودک سالم، از وقتی به دنیا می آید مثل یک دانشمند و فیلسوف کوچک هر لحظه به دنبال کشف محیط و سازمان دهی و طبقه بندی اطلاعات مختلف در مغزش است. و این محیط های پیرامونش،چه محیط پرورشی می تواند باشد!؟ 

    بیان دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">