پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۰
  • ۰

 
سئوالات آزمون فلسفه پیش دانشگاهی علوم انسانی
1391

(1): دست روزگار شما را با یک بنده خدای ملحد(!) روبرو کرده است که البته از بحث های فلسفی خوشش می آید.
برهان وجوب و امکان ابن سینا را شیر فهم[1]­اش کنید. مقدمات برهان اینها بودند، شما برای فهم بهتر هر مقدمه را در یک دو جمله برایش توضیح دهید و در پایان نتیجه را بر اساس این مقدمه ها اثبات کنید:

1-1- ابتدا بد نیست یک مقدمه درباره این برهان برایش بگویید، بگویید چرا خود ابن سینا اینقدر کیف کرده بود که چنین برهانی را ترتیب داده است:

 

 

1-2: حالا این 4 مقدمه را توضیح دهید:

مقدمه1: در جهان موجودات وجود دارند. ( بهتر است در  همین ابتدای بحث از چوب استفاده نکنید! با ملایمت توضیح دهید! عرض کردم او یک سوفیست نیست.)

 

 

مقدمه 2: موجود یا ممکن الوجود است با واجب الوجود.( برایش مثال بزنید، مثال خوب!)

 

 

مقدمه 3: ممکن تا زمانی که وجوب پیدا نکند بوجود نمی آید. (خودتان می دانید چیکار کنید! قبول دارم سخته! )

 

 

مقدمه چهار: تسلسل علت های نا متناهی محال است. ( مثال بزنید... )

 

 

1-2-3: حالا از قبول اینها چطور وجود خدا- در اینجا، واجب الوجود- را نتیجه می گیرید؟

 

 

(2): در این بخش این پاسخ ها را تصحیح کنید و به آنها نمره دهید. هر غلطی از آنها گرفتید، توضیح دهید که چرا؟ و در پایان به پاسخ نویسنده در هر بخش بر اساس بارم سوال، نمره بدهید: ( نکته مهم اینکه معیار نمره دهی شما باید دلایل و دریافت های شخصی شما باشد، و بنابراین می توانید حتی به پاسخهای منطبق با کتاب درسی ایراد بگیرید و اشکال وارد کنید. پس می توانید از همه­ی دانسته ها و تحلیل های شخصی خود در تصحیح پاسخها بهره ببرید. نکته دوم اینکه تلاش کنید درباره غلط های احتمالی به روشنی دلیل بیاورید و این دلایل را خیلی کوتاه و به صورت شماره گذاری شده مطرح کنید. تاکید می کنم: توضیح زیاد لازم نیست، از بیان کوتاه اما روشن استفاده کنید:

2-1:  دو جبهه­ی مختلف را که در صدر اسلام در میان عامه (مسلمانان اهل سنت) در قبال مسائل عقلی پدید آمدند نام برده و عقاید هر کدام را بنویسید؟( 2 نمره)

پاسخ: در صدر اسلام دو جبهه مختلف در قبال مسائل به وجود آمد: یکی جبهه ی نفی و تعطیل که پیشروان آن گروهی به نام اهل حدیث یا همان اشاعره و گروهی دیگر که به اصالت عقل معتقد بودند. به نام معتزله:

·        الف- اشاعره: به اهل حدیث مشهور بودند و هر گونه بحث و تفکر را ناروا می شمردند. و می گفتند: الکیفیته مجهوله و السوال بدعه!- معلوماتشان در حد آیات قرآن بود و تفسیر در آیات قران را ناروا می دانستند.

·        ب- معتزله: بحث عقلانی را جایز می شمردند حتی مسائلی از قرآن که با اعتقاد آنها سازگار نبود را رد می کردند.

 

 

 

(2)- معنا و پیامد های قبول هر یک از قواعد فلسفی زیر را توضیح دهید: (2 نمره)

2-2-1 : الشئ مالم یجد لم یوجد

پاسخ: این همان اصل ضرورت علّی و معلولی است بدین معنا که علت تام علاوه بر اینکه به معلول وجود می بخشد ضرورت بخش آن نیزهست.

پیامد قبول این اصل این است که: هر شی ای وجود یافته است وجود برای آن ضروری بوده است. به بیان دیگر، هر چیزی تا وجودش به مرحله وجوب وضرورت نرسد موجود نمی گردد پس هرچیزی که موجود شده-و می شود - به حکم ضرورت و وجوب در یک نظام قطعی و تخلف ناپذیرموجود می گردد.

2-2-2:  الواحد لا یصدر عنه الا الواحد

پاسخ: معنای این اصل این است که: اتوبوس واحد جز از یک راه واحد- مثلا مرز ایران و عراق- به ترکیه صادر نمی شود!

 

 

 

(3):  مقصود ابن سینا از طبیعت شیء چیست؟توضیح دهید؟

 

 

 

(4) بر اساس نظر ملاصدرا حرکت در جوهر شیء است، او چگونه بر اشکال گم شدن متحرک پاسخ می دهد؟ ( کامل توضیح دهید)

 

 


 

 این متن را به بهانه طراحی این ازمون نوشتم  و در سایت پیشانی منتشر کردم

شب قبل از واقعه، یعنی برگزاری امتحان!

 

بعد نوشت آزمون: بازجویی با بازی(!)، جعبه سیاه یک آزمون فلسفه                

خدایا بازهم مرا ببخش! فکرش را که می کنم می بینم عجب سنگ دلی هستم. گمانم 22 اسفند بود، بعد از آخرین جلسه سال کلاس فلسفه سال 1391، به مدرسه زنگ زدم، از خوش اقبالی من، خود مدیر مدرسه گوشی را برداشت؛ « سلام...! می خواستم زحمت بکشید سر کلاس به بچه های پیش خبر بدید که من اولین جلسه سال 92 از کل کتاب، منهای یکی دو درس آخر که هنوز درس نداده ام، امتحان می گیرم. لطفا خودتون بهشون اطلاع بدید. یک نکته دیگه هم هست؛ لطفا بهشون بگید می تونن واسه این امتحان، یک صفحه یادداشت همراهشون بیارن

خیلی بهم زور گفت که مجبور شدم به جای تقلّب، بگم یادداشت(!)، نمی­شد جلوی مدیر! تا همینجاشم حس کردم که خانم مدیر غرق تعجب شده بود و گمانم یک نیمچه لبخندی هم، پشت گوشی غیبت منو کرد!

فکرش رو بکنید! صبح شنبه 17 فرودین 92، اولین روز بهاری مدرسه، قراره ساعت اول یعنی 7 و 45 دقیقه صبح، یک امتحان فلسفه برگزار بشه! امتحانی برای متقلبانی که هر یک، یک برگه­A4، یادداشت به جیب زده اند! ...

ذوقشو دارم! به نظرتون بچه­های کنکوری چی کار می­کنند؟ نمی دونم این slow food با معده­ی  چهار گزینه ای اینا چه می کنه؟ یعنی بازم جیب بری می کنند؟! دنبال یادداشت همدیگه می گردند؟ چقدر بلدند؟ نوشتن اون یادداشت چه کمکی بهشون کرده؟ ...  فردا باید فکر کنند! به قصد کُشت!

 

قاتل بودن را بیشتر از بازجو بودن دوست دارم!... «... خوب! بگو ببینم انگیزه­ات از انجام این جنایت چی بود؟ صفحه 84 به چند دلیل اهمیت فلسفه سهروردی اشاره کرده؟ آغاز فلسفه چیست؟ وقتی "فطرت ثانی" چه بلایی سر "فطرت اول" بیاره!؟ ... از اینجور پرسیدن­ها متنفرم! ...نمی دونم! این نظام آموزش و پرورش را خطری تهدید نمی کنه، موندم چرا این همه بازجو استخدام کردند؟!

بذارید اعتراف کنم! می خوام یک عمل شهادت طلبانه دیگم انجام بدم! زمان پایان امتحان به دو  ست 5 دقیقه ای تبدیل می شه! در سِت اول، هر کس می تونه برگه تقلبش را به هم کلاسی اش بده! ( حیف که احتمالا سر جلسه پولی تو جیب کنکوری­ها نیست و الّا می­گفتم هر کسی باید روی تک برگٍ نازنین تقلب­اش، قیمت بذاره! و اونو مفت و مجانی به کسی نده!. دوست داشتم وسط امتحان یک بازارچه راه بیافته! مثل بازی روپولی!

در ست دوم، یعنی 5 دقیقه آخر، تقلب آزاده! کتاب باز، جزوه ورق ورق(!)،گفتگو، رونویسی، تماس با مولف! ... در این لحظه اشعری اشعری فکر می کنم، حس و قبح تابع نظر معلم است!، یعنی وقتی معلم راضی به تقلبه، دیگر تقلب تقلب نیست! وقتی پلیس می گوید برو، برو دیگه!؛ بگذار چراغ اینقدر قرمز باشه تا جلوی پاش شهردار سبز شه!

تا حالا روپولی بازی کردید! اُتولّو چی؟ فکر و بکر؟ ... من عاشق روپولی بودم! یادش بخیر! شاید 1000 تومانی از بابا قرض کردم تا چنج(change) اش کنم به پول خُرد! به سکه! هرگز قیافه­ِی صاحب مغازه یادم نمی ره که می دید من هر یک ساعت یکبار میام در مغازه و می گم: « آقا ببخشید! ده تا 2 تومنی دارید؟!»؛ می فهمیدم که داره خشمش را کنترل می کنه، تا ده تا دو تومنی را از توی دخل بذاره کف دستم، اما دوباره می گفتم: بی زحمت ده تا 5 زاری­ هم بدید!... پول­ها را می­گرفتم و می­رفتم می­ریختم تو جعبه؛ جعبه­ای که برای کارت های بازی درست کرده بودم؛ هادی هم سهیم بود؛ داداشم! همه­شو خودمون درست کرده بودیم؛ طرح و روابط بازی رو من می ریختم، نقاشی­هاشو هادی می­کشید؛ آخرش اونم  مهندس معمار شد و من ... هم سلولی این بچه­های مدرسه!

 

چطوره به آموزش و پرورش بگم بره تو مهد کودک ها، چندتا مراقب بذاره سر کلاس بچه ها، مبادا بچه ای بازی نکنه(!؟) و الا ممکن یقه­ ما را بگیره که چرا سر جلسه امتحان، بازی درآوردیم!

با یک ژست روشنفکری مایلم بیانه ای صادر کنم:

اگر بچه ها به همان روشی که تقلب می کردند، درس می خواندند، اگر معلم ها به همان روشی که سر کلاس های ضمن خدمت، یواشکی با موبایل‌شان حرف می زنند، کلاس را زیرکانه می پاییدند، اگر بچه های مدرسه به اندازه بابای مدرسه، در مدرسه "کار"( ره) می کردند و منشا اثری جز حرکت خودکارها بر روی حاصل عمرِ درختان از کمر دوتا شده می شدند، اگر جدیت "فکر و بکر" و "قایم موشک" و "گرگم به هوا"، "سعی و خطا" و "سوک سوک" و "استپ!، الان می زنمت" را درک کرده بودیم، این همه درس های آبکی را با یک قطار تفاخر و با شکنجۀ تزریق 9 ماهه، توی چشم این بچه ها نمی آوردیم!

 

 

فردا روز مهمیه! به نظرتون این سوال­های ساده امتحانی چقدر وقت نیاز داره؟!



[1] شیر فهم یک کلمه ی جایگزینه، اصلش خر فهم است!. یعنی: مطلبی اینقدر خوب توضیح داده بشه که هر خری اونو بفهمه و درک کنه!

حامد صفایی‌پور 

دیدگاه های خوانندگان این مطلب (۰)

تاکنون هیچ دیدگاهی ثبت نشده است.

بیان دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">