پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اندیشیدن» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بازجویی با بازی

به بچه های کلاس منطق در دبیرستان گفتم می توانید برای امتحان یک برگه کاغذ A5 تقلب همراه بیاورید. این‌ها نمونه‌ای ارگه های تقلب بچه‌هاست. ما معلم ها باید کاری کنیم که بچه ها با همان خلاقیتی که تقلب می کنند، درس بخوانند😊
امتحان جلسه بازجویی نیست. فرصتی است برای سنجش یادگیری، تجربه پاسخگویی و شجاعت اندیشیدن.


  • ۰
  • ۰

اشاره: «رویش» کارگاه آموزشی جورواجوری با موضوع تحریک یادگیری در توجه به مهارت‌های تفکر خلاق، تفکر نقاد و روحیه تحقیقاتی نسبت به مشهورات، علم و جامعه بود که در جمع نوجوانانی 15-16 ساله ( در دو گروه دختران و پسران) و در سال 1385، در طرح یاران (وابسته به استانداری اصفهان) به اجرا درآمد. رویش شامل 7 جلسه کارگاهی بود، که در یک تابستان خاطره انگیز و در ادامه آن سه جلسه پاییزه به انجام رسید. 

دیروز، یکی از بچه‌های رویش که حالا در زمینه کارگردانی و مستندسازی فعالیت می‌کند نماهنگی از شعارهای کارگاه رویش را - پس از 9 سال - به من هدیه کرد. در این نماهنگ او «اسلایدهای کلاسیمان» را با صدای «باهم‌خوانی» بچه‌ها ترکیب، و تدوینی جذاب از آن ارائه کرده است. 

من این نماهنگِ نازنین را با همه دوستان هم‌پیشانی ام به اشتراک می‌گذارم. همچنین متنی را که دو سال پس از کارگاه رویش در توصیف آن نوشته‌ام به نماهنگِ رویش سنجاق می‌کنم. امیدوارم برای بینندگان و خوانندگانش شادی‌بخش باشد.
از بچه‌های رویش هم می‌خواهم برگی دیگر از دفتر خاطرات رویش را با نظرات نقادانۀ خود ورق بزنند. 

- دریافت نماهنگ شعارهای رویش، اثر نازنین چیت‌ساز: آینجا(48MB)

در توصیف کارگاه رویش:

  • ۰
  • ۰

خلاقیت در کلاس درس

پدر و مادرها و بچه‌ها در کنار هم نشسته بودند. یک ساعت بیشتر وقت نداشتم. با طرح چند سوال زنبوری شروع کردم. قبل از آن پرسیدم که بچه ها! شما چه سوال‌های زنبوری‌ای دارید؟! سوال‌هایی که مدام در ذهنتان وز وز می‌کنند. سوال‌های عجیب و جالبی داشتند! با سوال‌ها و پاسخ‌هایشان شوخی کردم. خوشحال بودم که جلسه با شادی و لبخند شروع می‌شود. سه سوال زنبوری ام را طرح کردم؛ در سه حوزه محتلف:
- بچه‌ها! نازک‌نارنچی یعنی چه!؟
- چرا آسمان شب، تاریک است!؟- مگر شب‌ها هزاران خورشید در آسمان ما روشن نیست!؟
- چرا کعبه بت‌خانه شد؟!- مگر اینجا قبلا خانه توحید ابراهیمی نبود!؟

  • ۰
  • ۰

اندیشیدن

این نوشته را 21 فروردین 1391 نوشتم؛ به شرحی که آمده است. 

هم‌پیشانی سلام، من اکنون شما را به مشاهده جعبه سیاه ذهن ام، دعوت می کنم، پیشاپیش اطلاع می‌دهم که هر گونه نسخه‌برداری و سرقت‌علمی از این ایده‌ها با هدف رویش ساقه گلی در یکی از شوره‌زارهای این کره خاکی با گرایش به محیطی میان خلیج فارس و دریای خزر بی اشکال است که هیچ، بلکه گوارایتان(!) و خدا پشت و پناه و چشم و گوش و دست و شفیق‌تان، و در همه حال جان شیرین تان باد!