پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۰
  • ۰



باران


شما می‌دانید؟

یک ابرِ باران­‌خیز، 
در بیست و پنج سال کویری،
در چند چاه عمیق،
باید ببارد،
 
             تا آب نشود؟!

 


 

کوفه گردی


من قنبرم[1]!
قدرترین شاکی تاریخ،

                               از

                                 تاریکی شب!

مولای من! 

              کوفه گردی تا سحر، چه معنی دارد؟!

 

 

طعم

من مرغابی‌ام!

چه می­‌کردم با دامنی که چون می­‌کشیدم، طعمِ وصله می­‌داد؟!
و چون سماجت می­‌ورزیدم، تار و پودش در دهان من بود!؟

 

پرونده

 سه فرشته 
ورق می‌زنند!
 

-     «پروندۀ شب‌نشینی‌ها»! 

-     « عادت داشته، نازِ خدا را، با نماز بکشد!

 

امیر

 

«نماز، معراج مومن». 
معراج نماز، ... امیرالمومنین! 

 

 

پرواز

 

آسمان «قد قامت‌»ات را که شنید، 

                                رُخصت پرواز گرفت؛

 ... عرش در سجده‌ات فرود آمد!

 


عدالت

 

به عدالت‌­ات شک نمی‌­کنم! 
تو که حتی،
آخرین نمازِ مسجدِ کوفه را،
                                     چون قرصی نان، 
                                       میان دو یتیمِ،
                                     «زمین»   و   «آسمان»
                                                  تقسیم کردی!

 

بیوضو


«بی‌وضو»، شمشیر  به قرآن زد!



مسافر


شکسته است نماز مسافر، 
اما،
چه نماز کاملی خواندی!
                             مسافرِ شکستۀ من! 

 

سجاده

 

مولای من! 
به پیش‌وازِ کدام والا،
 
این سجاده را،
 
چون «فرشِ قرمز» کرده‌ای؟
 


 

مسئله شرعی

 

- تکلیف نمازگزارانی که در میان نماز،
   «بی‌امام»
 می­‌شوند، چیست؟

- باید «امام» را قضا کنند!


 

مرهم


طبیب­‌ام! 
دست به سر!
 
بی دوا، بی‌مرهم!

 

 مرهم؟!
ریشخند زخم­‌های توست!
 
گل‌بوسه‌های اوست دوایت.

 


حق

 

مرگ حق است!

الحقُ مع العلی 
و العلیُ مع الحق!
 


سفارش

 

پسرم!
مواظب قاتلم باش!

او فقط یک ضربه به من زد! 
مبادا ضربه‌ای به
 «من» بزنید!


 

وصیت

 

و کوه وصیت کرد: 
                      «مرا شبانه دفن کنید»

لبخند تلخی زد، زمین!

آسمان ... به کنایه خندید!

دریا؛
        به نظاره نشست ...

ماه بغض کرد؛ 
                  
                   ... و فقط ... 
                                  خورشید، گریست!

پرس و جو

 

صبح
      از
        سحر
              پرسید:
                        امانت من، پیش کیست؟

سحر 
        از

           صبح 
                  پرسید: 
                        امامت من، با کیست؟

 

احسان

 

هَل جَزاء الاحسان الّا الاحسان؟

خانه‌اش را برایت شکافت!

تو دَر خانه‌اش،
                   ... شکفتی!


 

من

 

قرآن بر سر شمشیر، 
                           حیله! 
شمشیر بر سر قرآن،
                            کینه!

قرآن بر سر من،
                              ...

رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذُریتی


پروردگارا من و خانواده ام را هم­نشین همیشگی نماز قرار ده  .

پی‌نوشت

1. قنبر غلام سیاه چهره امام بود که در کوچه های تاریک و پرکینه کوفه، آنگاه که امام با صورت پوشیده به یتیمان و فقیران کوفه آذوقه می‌رساند، او را پنهانی مراقبت می‌کرد
  • ۹۳/۰۴/۰۶

دیدگاه های خوانندگان این مطلب (۶)

علی...
هیچ گاه قادر به لمس این واژه نبوده ام
و نخواهم شد
آخر چرا؟
باچه دلیل و برهانی؟
باچه انگیزه ای؟
اصلا به چه حقی؟
به چه حقی قرار شد واژه ای این قدر عظیم پابه هستی لب تشنه ای بگذارد که هنوز طعم گوارای شیرینش را مزمزه نکرده، لبش رابدوزند و اجازه ماندن این واژه را بر زبانش ندهند...
مگر هستی کم ظرفیت بود
مگر تاب قدم هایش را نداشت
مگر جان نمی داد برای تکرار این واژه
پس چرا؟
چرا دستش بسته شدبرای از دست ندادنش؟
چرابه آب خوردنی واژه ای که سراسر زندگی بود را به آنانی دادکه بوئی از زندگی نبرده بودند؟
کاش هستی تا به این حد قدر نشناس نبود...
شاید اگر قدرش را می دانست و با تمام وجودش آن راازبر می کرد
اینجا من
منی چون من
این واژه برایم فقط یک واژه نبود
آن هم واژه ای بلندقامت تر از قدکوتاه فهم من
سلام
وبلاگتون رو خیلی دوست دارم چون طعم زندگی داره
پایدارباشید
پاسخ:
متشکرم 
پاینده باشید. 
خوش به حالتون آقای صفائی
به قدری ذهنتون راجع به زندگیتون ،خانوادۀ خودتون وهمسرتون بی دغدغه و راحته که می تونید با ذهن باز این قدرتو کلمات خوش باشین
پاسخ:
سلام دوست من 
!چه راحت به ذهنتون اجازه پرواز در خیالات و مقایسه می‌دهید
این اصلا درست نیست. هرکس مشکلاتی داره و فرصت هایی
تازه جست زدن از شعر به شاعر کلا خطاست
!معاویه هم برای علی (علیه السلام) شعر گفته 

  • م. علیخانی
  • ( شخصیتی با صفات متضاد )


    صفی ‏الدین حلی، درباره امام علی(ع) می‏ گوید:

    جمعت فی صفاتک الاضداد و لهذا عزت بک الانداد

    زاهد حاکم حلیم شجاع ‏فاتک ناسک فقیر جواد

    در وجود تو صفات متضاد جمع شده ‏اند، به همین جهت است که نظیری برای تو نمی ‏توان یافت

    زاهدی حکیم و بردباری بی ‏باک، شجاعی عبادت‏گر و تهیدستی بخشنده


    بسیار کوتاه اما تامل برانگیز بود

    نگاهتان به چیزهای به ظاهر ساده عمیق و پر مفهوم بودنگاه پر آشوب و پر دغدغه تان را ارج می نهم




  • حانیه کریم زاده
  • چقدر زیبا به مولایمان ارزش و بزرگی دادین در شعرتون
    علی(ع)حافظتون

    بیان دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">