پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

خواندن و نوشتن را دوست دارم. هم‌پیشانی‌هایم را دوست دارم. فکر می کنم باید درباره داشته‌ها و نداشته‌هایمان با هم حرف بزنیم.

پیشانی؛ گاه‌نوشته‌های فرهنگی حامد صفایی‌پور

اینکه «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد» حرفی است و اینکه سخن نگوییم تا عیب و هنرمان نهفته باشد، حرفی دیگر.
بسیاری از بندگان خدا بوده اند که از اتفاق چون کمتر سخن گفته‌اند، تا عیب و هنرشان نهفته باشد(!)، یک عمر با عقاید و افکار من درآوردی سپری کرده اند.
«مرد» باید سخن بگوید، آشکار و روشن؛ تا با لطف حضرتِ «عقلِ جمعی» به عیوب سخن و اندیشه‌اش پی‌ببرد.
برای همین بر هر انسانی که دوست دارد اندیشمندانه زندگی کند، فرض است که با گفتن و نوشتن، خود را در معرض سرنیزه‌های سوزنده و سازنده نقد دیگران قرار دهد. و از عیان شدن عیب و رسوا شدن هنرش نهراسد. من برای آموختن، می‌نویسم.

هم‌پیشانی سلام!
نوشته‌های این وبلاگ، منتخبی از نوشته‌های به واقع جور واجور من در سایت پیشانی(www.pishani.ir)-در سال‌های 89 تا 92- است که به فراخور احوال و اوضاع شخصی و اجتماعی نوشته‌ام. بنا دارم برگزیده‌ای از آن نوشته‌ها را-با بازنگری اندک- به همراه نوشته‌های جدیدی در اینجا منتشر نمایم. امیدوارم همچون گذشته از نظرات شما بهرمند شوم.
حامد صفایی‌پور

آخرین دیدگاه ها
  • ۰
  • ۰

+نماهنگ صوتی متن «بچه‌های هیات ابابیل» 

دکلمه و تدوین: نازنین چیت‌ساز 
موسیقی: انتخابی از  آثار کارن همایونفر، حسین علیزاده
متن: حامد صفایی‌پور

تاریخ تولید: محرم 1438، مهرماه 1395
دانلود: اینجا

متن: 
(یک)
محرم امسال تردیدی به سراغم آمد!
شنیده ای داستان اصحاب فیل را؟ داستان شکست سپاه ابرهه را؟ هنگامۀ زمین گیر شدن پیلان را؟ در قرآن خوانده ای که خداوند چگونه خانۀ خود را از گزند ایشان حفظ کرد؟ به این سوال پاسخ داده ای که "الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟"، اندیشیده ای که چگونه خداوند تدبیر و حیلت آنان را تباه کرد؟ الم یَجعل کَیدهُم فی تَضلیل؟ و سپاه پرستوهای خود را به سویشان گسیل کرد؟ وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ! تا  سنگباران شان کنند و چون علف خورده شده در زیر دندان حیوانات، خوار و خفیف و تباه­شان نماید!  تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ، فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ!

(دو)

هرچه می کوشم کمتر می توانم داستان و ماجرای عاشورا را بر صفحه ی جان خویش حک کنم. نمیتوانم همچون همه ی مردم شهر، بر مصائب و شداید و بلایای آن کریم بگریم! نمی توانم!

با خود می گویم: چگونه ممکن است خدایی که حمله فیل ها را بر خانه خشت و گلی و زمینی خود تاب نمی آورد، صبور و بی تقلا بنشیند و با دلی­ آرام، تاختن اسبان را بر پیکر روح الهی حسین(س) تماشا کند!؟

و مگر نه اینکه "کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود"و امام، روح حج، و آن "احرام دیگری" است که لُبّ ایمان است و حقیقت عبادت؟ و مگر نه اینکه علی(ع) مولود کعبه است؟! و حسین(ع) مولود علی(ع)؟

نمی فهمم! 
کاسه ی صبر این خشم، با چه منطقی لبریز می شود!؟ 
و سپاه ابابیل های او، با چه قانون و مرام و مسلکی در خروش می آیند؟! 
نمی فهمم که در شیپور جنگ الهی، با کدام سنت و قانون الهی، دمیده می شود؟

نمی توانم این دو داستان را مقابل نشانم و بر یکی سرود ظفر و بر یکی مرثیه غم سرایم؟!

سخت مانده ام!
به عجز آمده ام!

(سه)

حسین(س) که با نسیم و عطر مناجات اش در صحرای عرفات، خاصان ملائک دست افشان می کنند و در شوق شنیدن نجوای روح بخش او، مستان و خرامان سرود "انا الحق" می خوانند، همو که سینه اش طور سینای موسی(س) و معراج عیسی(س) و مهبط وحی محمد(ص) است، همو که سرپنجه ی ایمانش صورت شیطان را خراشید و نهال توحید را در خاک ابدیت نشاند، همو که قدم‌هایش زمین قیامت را آرام می‌کند و نور پیشانی‌ش زینت عرش است، تا دوازدهمین روز ماه مُحرم، بر خاک سرد سرزمین بلا بیافتد و به هنگام افتادن، نام خدا را بر زبان جاری کند، و اهل بیت و فرزندانش به دندان کفتاران ابخر بیافتند و خیمه‌هاشان در شعله انتقام بدر و حُنین بسوزد، اما، اما، اما، ...کعبه، خانه راست قامت الهی بر نعش هزاران پیل و پیلبان مغرور فاتحۀ سرور بخواند!؟

من چگونه این دو ماجرا را "با هم" برابر کنم؟! و در یکی از این دو زندان نشوم؟!

(چهار)

شبی، در یکی از همان روضه‌ها، وقتی آهنگ عزای تو برپا شده بود، و نوحه خوانان سرود ظفرمندی تو  و مرثیه ما را ترانه می کردند، وقتی جوانان هیئت، در گود تو  کباده می زدند و دستهای مردم بالا و پایین می رفت، و سینه های سوخته شان در جزر و مد دریای اشک، به سوی کشتی نجات تو پارو می زد، وقتی مادران در خود فرو می رفتند و باران اشک را بر گلبرگ سیمای کودکان شیرخوار، می باریدند، وقتی ....، دانستم که چگونه این دو داستان خود را با یکدیگر مقابل نشانم
دانستم! 
من در آن تاریکی ها، پاسخ روشنی برای پرسشم یافتم!

دانستم که اگر سپاه فیل ها، با سپاه پرستوهای خدا درهم شکسته می شود، حسین(س) را نیز پرستوهایی است، همچون ابابیل، که هر صبح و شام، همه تبعیدگاه های بی خدا را سنگباران می کنند!  رمی جمرات می کنند! و شیطان و سپاهیان اش را فراری می دهند!

من در آن شور و خروش موسیقایی دیدم، که دستهای سینه زنان تو، چون بال های همان پرستوها بالا و پایین می رود و دیدم که چگونه سجیل، سجیل، سجیل، دردانۀ اشک، از چشمان پر خونشان سرازیر می شود!

من ابابیل تو را دیدم!
سپاه پرستوهای مشکی پوش تو!
بچه های "هیئتِ ابابیل" را دیدم!

ذلیل را دیدم!
عزیز را دیدم!

نصر من الله و فتح قریب را دیدم!

 

به خود آمدم!
مداح، نغمه را عوض کرد!...

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع!
صبح فردا بدنش ....

... من در آن تاریکی، طلوع تو را دیدم!

دیدگاه های خوانندگان این مطلب (۷)


پاسخ زیبایی بود...

چه خوب است که گاهی راه گذر از این جنس تردیدها را بیابیم و درک کنیم، که گاه و بی گاه به سراغمان می آید!

آن هم درک هایی به درازای چندین قرن!

خونی که در رگ های تاریخ جریان دارد و رازهای زنده ماندن در طول تاریخ را باید معنا کرد.

 

کاش در این زمانه و تنفس در این تاریکی های  تناقض و ناسازگاری ها، راه را در میان بیراهه ها بجوییم و بشناسیم! نقش خود را بفهمیم.

  • رایحه جعفری
  • همیشه دلم براش تنگ میشه ...
  • یک علاقه مند به منطق
  • از  این حرفها زیاد شنیده می شود ولی از امثال شما استاد فرهیخته فلسفه بعید است . 
    به نظر من خداوند همانطور در حادثه کربلا ساکت مانده است که در تمام جنگها و فجایع به مراتب دردناکتر تاریخ ساکت مانده است.
    من نمی فهمم در طول این همه سال این عزاداریها و .... اثر مثبتی هم داشته ؟ کدام منکر را کم کرده؟ کدام حسن را ایجاد کرده ؟ ما که 1400 سال عزاداری کرده ایم چه بدست آورده ایم که مثلا دیگر کشور منطقه که میشود از  لحاظ سابقه تمدن تاریخی با ایران مقایسه کرد (ترکیه) از دست داده است. 
    جالب است که شما هم که استاد سنجشگری هستید چیزی بیشتر از جملات احساسی غلو آمیز راجع به امام حسین و حادثه کربلا نمی گویید. این که امام حسین چه درسی برای امروز ما میتواند داشته باشد.  چه دردی از دردهای امروز ما دوا می کند. آسیب شناسی این عزاداری ها چیست . چقدر خرافات و  دروغها وارد این مراسم شده و هر سال بیشتر میشود . اصل ماجرا چه بوده است .چه اقوالی در این زمینه هست کدام قولها در دوره حاضر بدلیل فشارهای شدید خفه شده اند و ....

    معذوریت شما را در نشر این پیام  درک میکنم مختار به انجام هر جرح و تعدیل که صلاح دانستید میباشد.
    درود




  • نازنین مقدم
  • متأسفانه بخش ٤ را که انقدر در اینجا زیبا توصیف کردید، شامل صور زشت و نمایان بسیارى هم میباشد که براى من یک نفر استدلال شما را قابل قبول نمیکند، یعنى نفوذ حادثه کربلا در اعصار و اثرگذارى و...
    البته سؤال ابتدایى متن و نگارش ادبى آن خیلى زیبا بود.
  • یک علاقه مند به منطق
  • یک نکته تکمیلی که باید بگویم این است که ما این روزها فقط زورمان به شما و (امثال شما) میرسد!

      وقتی به خیابانها میروم و میبینم که با این همه بدبختی و مشکل فرهنگی، اخلاقی ، اقتصادی و ... ، این همه هزینه و وقت و انرژی در استقبال از محرم صرف می شود عصبی میشوم.

    وقتی در گروه های وایبری مزخرفاتی راجع به شیطان پرستی والت دیزنی و کارتونهایش میبینم دیوانه میشوم.

    وقتی حرفهای کینه توزانه و بی منطق کارگردان ارزشی  ………. را (که تقریبا همه فیلمهایش را دوست داشته ام و به خاطرش به سینما رفته ام) میشنوم که بعد از اینهمه مصیبت هایی که بر مملکت رفته و ساکت مانده بوده  .......... را سوژه خوبی برای عرض اندام میبیند غصه دار میشوم.

    و وقتی.....( اگر دردم همین چند تا بودی چه بودی!)

    بعد سهل الوصول ترین شخص برای اعتراض، استاد دل فراخ فلسفه و تفکر نقاد است، که هر چه فریاد داریم بر سر او بکشم!

    البته با این عقیده شما که بر متن احساسی حرجی نیست اصلا موافق نیستم، نمی دونم شاید اشکال از منه که اینقدر عقل گرا و بی احساس هستم ولی فکر میکنم که غلو ها در شعرها و نثر های ما یکی از عوامل مشکلات فرهنگی استدلال گریزی ما بوده و هست.

    و اینکه تلاش شما در آسیب شناسی مباحث دینی از درون جامعه دینی به نظر من بسیار قابل ستایش ولی با توجه به حجم زیاد مشکلات و اثر شدید آن بر کل کشور  ناکافی است .

    با آرزوی موفیت

  • رایحه جعفری
  • درپاسخ به "علاقه مند به منطق"

    سلام و درود خداوند بر شما باشد.

    لطفا درباره ی کربلای 1400 سال پیش، بدون ذره ای احساسات و با عقل بکر مطالعه بفرمایید.

    کتاب زیاد است...

    میتواند از نویسنده ی همین وبلاگ بخواهید معرفی کنند...

    راستی، لطفا به هیئت ابابیل پارسال هم سری بزنید. پاسخ سوالتان، را با دانلود و مطالعه ی کامل بخش منبر این هیئت اینترنتی، خواهید یافت.

    heyateababil.ir

     

    یا علی

  • الهام یوسفی
  • سلام
    کاش هیات اینترنتی ابابیل دوباره پا می گرفت! نیاز هست، مخاطب هم هست.

    بیان دیدگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">